پرش به محتوا

برگه:Tarikh-e Iran-e Bastan.pdf/۲۵۶

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی نشده است.

برای آنان بخواند و در حال بتمام رؤساء طوایف امر کرد، که مردان خود را به داس مسلح کرده نزد او آرند. وقتی که آنها آمدند، امر کرد بیست استاد (۳۷۰۰ ذرع) زمین را از علف هرزه و خار و خسک پاک کنند. آنها چنین کردند. روز دیگر آنها را بسوری دعوت کرد و تمام حشم پدر خود را سر بریده نهار خوبی به آنها داد. پس از اینکه آنها خوب خورده استراحت کردند، کوروش آنها را نزد خود بخواند و گفت:

کدام روز را خوش‌تر دارید، امروز یا دیروز را؟ آنها گفتند شکی نیست، که امروز را، چه دیروز از رنج بسیار بکلی خسته بودیم و امروز غذای لذیذ خورده استراحت کردیم. کوروش گفت، دیروز شما حاکی از رقیت و بندگی شما است نسبت به ماد و امروز شما شبیه آتیه‌تان، اگر بحرف من رفته و بر ماد شوریده خود را آزاد کنید، چه شما از مادیها از حیث صفات جنگی کمتر نیستید. چون مردم پارس مدتها بود که از تسلط مادیها ناراضی بودند، سخن کوروش بسیار مؤثّر افتاد، قیام پارس بر ماد شروع شد و کوروش سردار پارسیان گردید. پس خبر بشاه ماد رسید و او کوروش را به نزد خود خواند. کوروش جواب داد، که جدّش زودتر از آنچه تصوّر می‌کند، او را خواهد دید. آستیاگ در تهیۀ جنگ شد و سپهسالاری لشکر خود را بهمان هارپاگ، که باطنا خصومتی شدید نسبت به او می‌ورزید و کنکاشی بر علیه او ترتیب داده بود، سپرد. دو لشکر بهم رسیدند و بر اثر کنکاشی، که شده بود قسمتی از لشکر ماد بطرف کوروش رفت و قسمت اعظم، چون نخواست جنگ کند، شکست خورده فرار کرد. وقتی که این خبر بشاه رسید در خشم و غضب بی‌پایان فرورفته گفت کوروش از این واقعه جان بدر نبرد و مغهائی را، که گفته بودند تعبیر خوابهای او واقع شده، گرفت و بکشت. پس از آن با لشکری مرکب از مادیهای پیر و برنا بطرف پارس شتافت. در این جنگ هم شاه شکست خورده اسیر گردید و مادیهائی، که نسبت بشاه باوفا بودند، کشته شدند. هارپاگ از فرط شادی نتوانست خودداری کند و بشاه دشنام داده گفت «روزی، که تو مرا به میهمانی طلبیدی و گوشت پسرم را بمن خوراندی روز بدی بود، ولی پیش چنین روزی، که تو از مقام شاه بزرگ بحال بندگی تنزل کرده‌ای هیچ است». آستیاگ نگاهی به او کرده گفت