بانها شد، گویا اشخاص دیگری هم بودند، که در قسمتهائی از ایران سلطنت داشتهاند و هریک از آنها خود را شاه تمامی ایران، بل شاهنشاه میخوانده. این نظر از یکجای نوشتههای دیوکاسّیوس نیز استنباط میشود. او راجع به قشونکشی تراژان بمشرق برای جهانگیری (پائینتر بیاید) گوید مقاومتی سخت در پیش رفتن امپراطور مزبور بطرف بابل نشد، زیرا دولت پارت از جهت جنگهای داخلی ضعیف و در انحطاط بود و شورشهائی در مملکت رویداده بود، که هنوز نایره آن را خاموش نکرده بودند (کتاب ۶۳، بند ۲۶). فوت پاکر را در ۱۰۸ یا ۱۱۰ میدانند. او دو پسر داشت: اکسدارس [۱]و پارثامازیریس [۲]، ولی مجلس مهستان خسرو برادر پاکر را جانشین او قرار داد، جهت آن باید از اینجا باشد، که در این وقت خبر تدارکات تراژان برای عزیمت بمشرق، به ایران رسیده بود و میدانستند، که پسران جوان پاکر از عهدۀ او برنیایند. بنابراین خسرو را، که بزرگتر و دارای تجربیّاتی بوده به سلطنت برگزیدهاند. این نظر نیز از اینجا تأیید میشود، که پاکر قبل از مرگش شکایاتی از تراژان داشته و بنابراین در زمان پاکر سیاست تعرّضی تراژان شروع شده بود (نوشتههای سویداس این نظر را میرساند).
از آنچه راجع به سلطنت پاکر گفته شد، معلوم است، که ما اطّلاعات درستی از وقایع این زمان نداریم و چنین بنظر میآید، که در زمان سلطنت پاکر در ایران دو سه نفر دیگر سلطنت کردهاند و منازعات داخلی دوام داشته. اما اینکه نویسندگان رومی فقط راجع به پاکر اطلاعاتی جسته و گریخته ذکر میکنند، باید از این جهت باشد، که پاکر در مغرب ایران سلطنت میکرده و چون تیسفون و بین النّهرین و بابل را داشته، رومیها با کارهای او فیالجمله آشنا بودهاند و از دیگران خبری نداشتهاند. نیز بهمین جهت است، که بین نویسندگان اختلافی راجع بترتیب شاهان اشکانی بعد از بلاش اوّل دیده میشود، مثلاً گوتشمید بعد از بلاش اوّل
________________________________________