بنابراین گودرز صلاح خود را در آن دید، که با برادرش صلح کند و در نتیجه خبر مذکور را به بردان اطّلاع داد و هردو باهم آشتی کردند. پس از آن گودرز از تخت سلطنت صرفنظر کرده در گرگان بماند (معلوم است، که والی این صفحه گردید. م.) ، ولی بردان بطرف سلوکیّه رانده با محاصره شدید این شهر را به اطاعت درآورد. موافق این خبر، شورش اهالی سلوکیّه هفت سال بطول انجامید و در سال ۴۶ خاتمه یافت (تاسیتوس، سالنامهها، کتاب ۱۱، بند ۹).
پس از صلح با گودرز و گرفتن سلوکیّه، بردان فراغتی یافت و پنداشت، وقت آن رسیده، که توجه خود را بطرف ارمنستان معطوف داشته، حق خود را از دولت روم استرداد کند، زیرا برای ستیزه کردن با روم، این موقع بنظر بردان مناسب میآمد. برای فهم وقایع باید در نظر داشت، که مهرداد پسر فرسمن ایبریانی یا گرجی، که تحتالحمایه رومیها بود، آنها را ناراضی داشت و کالیگولا قیصر روم او را احضار کرد. در غیاب او ارمنستان بیپادشاه ماند و ارامنه در صدد استقلال خود برآمدند. بعد، وقتی که پس از چند سال، مهرداد از کلودیوس [۱]قیصر روم اجازه یافت به ارمنستان برگردد، ارامنه او را نپذیرفتند و بر ضدّش قیام کرده پا فشردند. این احوال بطول انجامید، تا قوای متّحده رومیها و گرجیها، بر اهالی غلبه کرده مهرداد را بتخت نشاندند. مهرداد، که به قوّه اجنبی زمام امور را بدست گرفته بود، مقام خود را محکم نمیدید و برای حفظ خود به سختی و جبر متوسل میشد (تاسیتوس، سالنامهها، کتاب ۱۱، بند ۹). این بود، که نارضامندی شدید در میان ارامنه پدید آمد و بردان پنداشت موقع آن رسیده، که ارمنستان را از رومیها انتزاع و آنان را از حدود ایران دور سازد. امّا، چون بردان مرد محتاطی بود، خواست پادشاهان دستنشانده ایران را در این کار شریک خود دارد و از قواء آنها استفاده کند، بنابراین تصمیم کرد با آنها مشورت کند. از پادشاهان مزبور از همه نزدیکتر به او، عزّت پادشاه آدیابن و کردون بود. او، چنانکه میدانیم،
________________________________________
- ↑ Claudius.