از کاریّه یک ساتراپی تشکیل میکند و آن را به آسّاندر میدهد، تا او را بطرف خود جلب کند (دیودور، کتاب ۱۹، بند ۷۵) و بعد یک ساتراپی دیگر از فریگیّه سفلی یا هلّسپونت میسازد (دیودور، کتاب ۲۰، بند ۱۹). کلیّة لفظ ساتراپ و ساتراپی در این زمان خیلی رایج است و اوّلی بمعنی والی، دوّمی بمعنی ایالت است.
نیز نمیدانیم، که در زمان آنتیگون ایالات کوچکتر شده بود یا مانند زمان اسکندر در ایالات سابق دولت هخامنشی تغییری نداده بودند، ولی شکّی نیست، که علاوه بر والی یک نفر رئیس قشون هم مانند زمان هخامنشیها در ایالت بوده و ظنّ قوی این است، که این رئیس قشون را مانند بطالسه در مصر ستراتژ[۱] مینامیدند. از سایر مأمورین دولت در ایالات خبری نداریم همینقدر دیده میشود، که خزانه دارانی در شهرهای بزرگ بودهاند، ولی نمیدانیم اختیارات اینها چه بوده.
در دولت آنتیگون اراضی زیادی در ایالات از آن پادشاه بود، ولی صاحبان اراضی وسیعه در میان اشخاص متفرّق نیز بودند. اینها قانوناً از طرف دولت دارای اراضی شده بودند، ولی عملاً مالک واقعی بشمار میرفتند و رعایائی، که در املاک اربابی سکونت داشتند، بملک تعلّق داشته بنده مالک بودند، یعنی آزاد نبودند، از ملکی بملکی بروند و در موقع فروش ملک رعایا هم جزء آن فروخته میشدند.
در زمان جانشینان حکّامی هستند، که ایالت آنها موروثی است، اینها امراء یا پادشاهان دستنشاندهاند، مثلاً مهرداد پسر آری برزن امیر شهر کیوس[۲]، که ذکرش پائینتر بیاید. اسکندر او را از ایالتش راند، با وجود این او تمکین نکرد و بعد دمتریوس پسر آنتیگون ایالتش را به او رد کرد (۳۰۸ یا ۳۰۹ ق. م).
کلیّة از مطالعه در اوضاع زمان آنتیگون این معنی به خوبی مشاهده میشود، که آنتیگون محبّ یونان بوده، آزادی داخلی شهرهای یونانی را حفظ میکرده