خانواده سلوکی فقط شمال سوریّه داخلی و کیلیکیّه و لاادیسه در کنار دریای مغرب باقی ماندند. در ایران هم، از آنچه بالاتر گفته شده، میدانیم، که آذربایجان و پارت و باختر از دولت سلوکی جدا شده بودند و مستملکات سلوکی فقط تا همدان و تخت جمشید (پرسپولیس) امتداد مییافت. در این صفحات نیز، چنانکه از وقایع برمیآید، ایلات و عشایر کوهستانی، که مواقع محکم داشتند از جانشینان اسکندر و بعدتر از سلوکیها، تمکین نداشتند، چنانکه کوسّیان در وقت عبور آنتیگون از صفحه آنها از او باج خواستند، او موفق نشد آنها را به اطاعت درآورد و بعد از دادن تلفات زیاد پشیمان گردید، که چرا هدایا و پولی به آنها نداد و اینقدر خسارت به او وارد آمد.
در خاتمه مقتضی است گفته شود، که چون سلکوس دید از عهده پادشاه پنت برنمیآید، موافق عادت دیرین سلوکیها خواهر خود را، که لاادیس نام داشت، به مهرداد دوّم پنت داد، تا با این وصلت او را طرفدار خود گرداند. خواهر دیگرش، چنانکه گذشت، زن آریآرات کاپادوکیّه بود.
مبحث پنجم-سلکوس سوم (سوتر)
بعد از پدر بتخت نشست (۲۲۶-۲۲۳ ق. م). اسم او اسکندر بود، ولی پس از آنکه به سلطنت رسید، خود را سلکوس نامید و لقب سوتر، که بمعنی ناجی است، اختیار کرد. او را کرائونوس [۱]نیز خواندهاند، که بهمان معنی است.
وقایع این سلطنت کوتاه جنگهائی است، که او با آتّالوس پادشاه پرگام کرد، با این نیّت، که آسیای صغیر را به اطاعت برگرداند، بنابراین او دولت خود را به هرمیاس کاری [۲]وزیر اعظم سپرده بطرف آسیای صغیر رفت و از کوههای توروس گذشت، ولی بزودی از خیانتی درگذشت. پولیب گوید، که دو نفر در این خیانت
________________________________________