خواهد آورد، پردیکّاس هم نایب السّلطنة و قیّم دو پادشاه گردیده. از جریان وقایع نیز پیداست، که سلطنت آرّیده-فیلیپ موقّتی بوده، یعنی تا وقتی که رکسانه بزاید. بنابراین با وجود اینکه بعضی سرداران اسکندر برای پیشرفت خیالات خود میخواستهاند پسر رکسانه پادشاه نشود، اکثریّت به پسر او تمایل داشته و بالاخره این تمایل غلبه کرده. اگر این وضع ادامه مییافت و اشخاص جاهطلب پسر رکسانه را تلف نمیکردند، میشد گفت، که سلسله سلطنت مقدونیّه به سلسلۀ مقدونی و ایرانی تبدیل یافت ولی، چنانکه بیاید، منازعات به جنگهای داخلی بین سرداران اسکندر مبدّل گردید و خانواده اسکندر بکلّی نابود شد، چنانکه احدی، که بتخت نزدیک باشد، نماند و از سرداران هم هریک در مملکتی والی و بعد رئیس مستقلّ یا پادشاه گردید.
اینها در تاریخ به دیادکها [۱]یا جانشینان موسوم گشتند.
مبحث دوم-کارهای اولی پردیکاس
تقسیم ممالک
پس از اینکه پردیکّاس بنیابت سلطنت انتخاب شد، تمام سرداران سپاه را بمجلس مشورتی طلبیده ممالک را بین آنها تقسیم کرد.
راجع به این مسئله بین مورّخین عهد قدیم اختلافاتی دیده میشود و بنابراین مجبوریم، که روایت هریک را جداگانه ذکر کنیم.
روایت دیودور
مورّخ مذکور اسامی ایالات و اشخاص را چنین نوشته (کتاب ۱۸، بند ۲):
۱-مصر نصیب بطلمیوس پسر لاگوس [۲]گردید (این همان شخصی است، که بالاتر مکرّر ذکری از او شده و نوشتهاند، که پسر نامشروع فیلیپ دوّم پدر اسکندر بود. م.).
۲-سوریه به لائومدون میتیلنی [۳]رسید.
۳-کیلیکیّه به فیلوتاس [۴].
________________________________________