اسکندر مقدونی بود، حقیقتی را بیان کرد: وقتی که به او گفتند، که اسکندر ثانوی در آسیا فتوحات نمایانی کرده، و حال آنکه او در ایطالیا هنوز کاری بزرگ انجام نداده، جواب داد: «او در آسیا با زنان طرف است و من در ایطالیا با مردان میجنگم».
مقصود او از زنان گروه زنان و خواجهسرایانی بود، که داریوش در جنگ ایسّوس با خود داشت و حرمهای سرداران او و نیز خود سرداران، که زینتهای زیاد استعمال میکردند و سست شده بودند.
به عقیده نگارنده فیلیپ پدر اسکندر از او برتر بود و فتوحات اسکندر را باید از دو چیز دانست: ۱-از زحمات فیلیپ در مقدونیّه و تشکیل فالانژهای مقدونی.
۲-از نبودن سرداران لایق در ایران، که از آن همه وسایل مادّی و معنوی، از دریاها، مواقع نظامی، رودها، تنگها، دشتها و غیره و غیره استفاده کنند، تا اسکندر نه راه پیش داشته باشد و نه راه پس. شهر صور این نظر را کاملاً ثابت کرد: اتحاد یکمشت مردم، قشونی را، که در همه جا تا آن زمان فاتح بود، هفت ماه معطّل و کراراً در یأس و ناامیدی غوطهور ساخت. ممکن است گفته شود، که بالاخره مغلوب گشت. صحیح است، ولی اگر بحریّه ایران به کمک او آمده بود، باز مغلوب میشد؟بالاخره یک چیز میماند: گویند، که اسکندر مشرق را برای تمدّن یونان باز کرد. مشرق قدیم برای یونان قبل از آمدن اسکندر هم به آسیا باز بود و گروهگروه یونانی در مصر، سوریّه، آسیای صغیر و بابل پراکنده بودند. دقّتی در تاریخ تمدّن یونان این مطلب را به خوبی ثابت میکند. اگر مقصود اشخاصی، که این نظر دارند، چنین باشد، که، چون اسکندر باعث استیلای عنصر یونانی در مشرق شد، مشرق و مغرب به یکدیگر نزدیک گشتند و تمدّن یونانی در مشرق انتشار یافت، پس در اینجا باید لفظ مشرق قدیم را به معنائی دیگر فهمید، ولی چون نمیخواهیم بیمدرک و دلیل حرف بزنیم، باید اثبات نظر خود را بجای دیگر محوّل داریم، یعنی، پس از اینکه تاریخ جانشینان اسکندر و حکمرانی سلوکیها و روی کار آمدن اشکانیان و کارهای آنان و شاهان ساسانی را بیان کردیم، تمامی