پرش به محتوا
لطفاً فهرست پروژه‌های جاری را در ورودی کاربران ببینید و به انتخاب خود در یکی از آنها مشارکت کنید.

برگه:Tarikh-e Iran-e Bastan.pdf/۱۹۶۵

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.

معبد سراپیس گذرانده از خدا پرسیدند، که آیا بهتر نیست اسکندر را بمعبد آورند؟ غیب‌گو جواب داد: «بهتر است همان‌جا، که هست باشد. ». وقتی که این جواب به اسکندر رسید، لحظه‌ای چند بعد درگذشت. جواب غیب‌گو حاکی از فوت او بود.

آریستوبول و بطلمیوس این کیفیّات را تأیید کرده‌اند، ولی بعض مورّخین گفته‌اند، که چون هترها از اسکندر پرسیدند «این دولت را برای کی می‌گذاری؟» جواب داد: برای لایق‌ترین کس و بعد علاوه کرد «بازیهای مراسم دفن من خونین خواهد بود» (همان‌جا، بند ۴-۶).

شایعات در باب فوت اسکندر

پس از آن آرّیان گوید، من بی‌اطلاع نیستم، از اینکه بعضی راجع باین واقعه چنین نوشته‌اند: اسکندر را برحسب کنگاشی، که آنتی‌پاتر ترتیب داده بود، زهر دادند. ارسطو، که از مرگ کالّیستن متوحّش بود، زهر را بدست آورد، کاسّاندر پسر آنتی‌پاتر آن را در سم قاطری به بابل برد، برادرش یولاس[۱]، ساقی اسکندر، که از چندی قبل مورد بی‌اعتنائی اسکندر شده بود، زهر را در جام اسکندر ریخت. مدیوس[۲]، که سر و سرّی با یولاس داشت، شریک و همدست او بود و بهمین جهت اسکندر را به ضیافت طلبید و چون اسکندر در این میهمانی شراب خورد، دردی شدید احساس کرد و از سر میز برخاست، بعد که از نجات خود مأیوس شد، گفت او را در نهان بفرات اندازند، تا سربازانش و همه مردمان تصوّر کنند، که او نمرده و به نزد خدایان، یعنی منشأ خود، صعود کرده، ولی رکسانه مانع شد و در این وقت اسکندر گریان بوی گفت: «یعنی چه، تو به افتخارات ربّانی من رشک می‌بری؟» من تمامی این گفته‌ها را در اینجا ذکر کردم، تا معلوم باشد، که از آن بی‌اطلاع نیستم، ولی این اخبار را درخور مقام تاریخ نمی‌دانم. مقصود آرّیان این است، که این اخبار عاری از صحّت است. تاریخ فوت اسکندر را مورّخ مذکور چنین نوشته: او در المپیاد ۱۱۴ مرد و بقول آریستوبول سن او تقریباً ۳۲ سال و ۸ ماه بود. بنا بر این قدری بیش از ۱۲ سال و نیم سلطنت کرد (کتاب ۷، فصل ۷، بند ۷).


  1. Iolas.
  2. Medius.