آسیب یافت و دو کشتی با مسافرین و ملاّحانش بکلّی نابود شد. از محلّ تلاقی دو رود مزبور پائینتر مجری وسعت مییابد و کوهپارهای، که از سطح آب بالا آمده، در اینجا پدیدار است. اسکندر اینجا را پناهگاه قرار داده کشتیهای آسیب یافته و سپاهیان را در اینجا جمع کرد و به مرمّت کشتیها پرداخت. پس از آن به نهآرخ دستور داد، که بحرپیمائی را تا ولایت مالّیان امتداد دهد و خودش بر مردمانی، که هنوز مطیع نشده بودند، تاخته آنها را از یاری به مردم مالّیان بازداشت و، چون برگشت، دید، که هفستیون و کراتروس و فیلیپ در رأس قسمتهایشان حاضرند. اسکندر کراتروس را مأمور کرد، که قسمت فیلیپ را با قسمت پولیسپرخون و فیلها به آن طرف هیداسپ ببرد و به نهآرخ فرمانده بحریّه گفت، که باید بقدر سه روز راه از کراتروس پیشتر باشد (همانجا، بند ۴).
رفتن اسکندر بولایت مالّیان
اسکندر بقیّۀ قشون خود را، چنانکه آرّیان گوید (کتاب ۶، فصل ۲، بند ۱): بسه قسمت تقسیم و هفستیون را مأمور کرد با یکی از قسمتهای سهگانه به مسافت پنج روز راه پیش برود، تا، در موقعی که قلب قشون به دشمن حمله میکند و او میگریزد، راه عقبنشینی دشمن را بگیرد. بطلمیوس با قسمت دیگر، پسقراول را تشکیل کرد و مأمور شد، که با همان مقصود به مسافت سه روز راه در عقب قلب قشون حرکت کند. تمام لشکر میبایست در محلّ تلاقی رود آلسهزینس و هیدرااتس جمع شود. اسکندر، پس از دادن این دستورها، قسمتی را، که مرکب از هیپاسپیستها و کمانداران و آگریان و کمانداران سوار و غیره بود، با خود برداشته از راه کویر بسوی مردم مالّیان راند و پس از پیمودن ۴۰۰ استاد روز سوّم باوّل شهر مالّیان رسید. مردم مزبور، چون تصوّر نمیکردند، که اسکندر به کویر داخل خواهد شد، بشهر پناه بردند و اسکندر آن را محاصره کرد. بعد فالانژ در رسید و اسکندر پردیکّاس را با سوارهنظامش و سوارهنظام کلیتوس[۱] و آگریانی مأمور کرد، شهر دیگر را تنگ محاصره کند و نگذارد، هندیهای شهر با خارج ارتباط یابند، ولی یورش نبرد، تا
- ↑ یعنی سوارهنظامی، که بنام کلیتوس خوانده میشد.