مهم ساخلوهائی گذاشت و قسمتی را از قشون، که عبارت بود، از دو فالانژ پیادهنظام و نیمی از دسته کمانداران و دسته سواران دمتریوس به ریاست هفستیون مأمور کرد، داخل ولایت پروس فراری شده و مردمان کنار رود هیدرااتس را مطیع کرده به مملکت پروس صمیمی بیفزایند. بعد اسکندر به آن طرف رود مزبور گذشت و مردمان آن طرف رود را با مذاکره یا با اسلحه مطیع کرد (آرّیان، کتاب ۵، فصل ۵، بند ۴).
جنگ با کاتیان[۱] و اکسیدراک[۲] و مالّیان[۳]
پس از آن به اسکندر خبر دادند، که مردمان کاتیان و اکسیدراک و مالّیان برای حفظ استقلالشان متّحد شده در شهر محکم سانگالا[۴] (سنگاله) جمع شدهاند و این مردمان بقدری قوی هستند، که پروس و آبیسارس متّحدا نتوانستند از عهدۀ آنان برآیند. اسکندر بقصد آنها حرکت کرده روز دوّم بولایت پیمپراما[۵]، که مساکن مردم آدراایست[۶] است، رسید. اینها مطیع شدند. بعد اسکندر به قشون خود یک روز استراحت داد و فردای آن روز به بلندیهای سنگاله درآمده دید، که سه مردم مذکور در نزدیکی شهر بر یک بلندی در محوّطهای، که سه ردیف ارّابه سنگر آن است، جا گرفتهاند. اسکندر، پس از اینکه مواقع دشمن را معلوم داشت، به کمانداران دستور داد، بطرف دشمن رفته تیر اندازند، تا او مجال یافته قشون خود را بحال جنگ درآورد. در این وقت، که او جاهای دستهها را معیّن میکرد، پسقراول هم رسید و اسکندر سوارهنظام را در جناحین قرار داده پیادهنظام را بقلب گماشت. بعد سوارهنظام جناح راست را برداشته بجناح چپ هندیها حمله کرد، زیرا چون در این طرف فاصله ارّابهها از یکدیگر بیشتر بود، اسکندر اینجا را ضعیفتر از جاهای دیگر میدید. سپس، چون دید، که هندیها پیش نمیآیند و اکتفا کردهاند به اینکه از ارّابههای خودشان تیر اندازند، پیاده شده به فالانژ امر کرد، پیش برود. پس از آن مقدونیها هندیها را از سنگر