چنان است، که ذکر شده. راجع به کالّیستن مورّخ مزبور نوشته: آریستوبول و بطلمیوس عقیده داشتند، که او محرّک هرمولائوس بود. در خاتمه آرّیان میگوید، که روایات راجع باین قضیّه خیلی مختلف است و من روایاتی را جمع کردهام، که کمابیش شبیه یکدیگر است (کتاب ۴، فصل ۵، بند ۱-۲).
روایت ژوستن هم در چند کلمه همان است، که گفته شد (کتاب ۱۲، بند ۷).
راجع بتاریخ این وقایع، آرّیان گوید، در زمانی روی داد، که اسکندر برای رفتن بهند به باختر درآمده بود (تقریباً ۳۲۷ ق. م).
برگشتن اسکندر به باختر برای لشکرکشی به هند
آرّیان گوید (کتاب ۴، فصل ۸، بند ۱):
اسکندر به باختر برگشت و کراتر را با قشونی مأمور کرد، که کاتانس[۱] و آستانس[۲]، باقیمانده سردستههای شورشیان پارتاک (پارتاکن) را، قلع و قمع کنند. جدالها سخت و خونین بود، ولی به بهرهمندی کراتر خاتمه یافت. کاتانس در گیرودار کشته شد و آستانس را اسیر کرده نزد اسکندر فرستادند. تلفات خارجیها ۱۲۰ سوار و ۱۵۰۰ پیاده بود. کنتکورث اسم آستانس را هستانس[۳] نوشته و افزوده، که سردار دیگر اسکندر پولیپرخون[۴] ولایت بوباسن را تصرّف کرد، بیاینکه گفته باشد، که این ولایت در کجا بود (شاید از ولایات جزو سغد بوده) آرّیان پس از این قضیّه از رفتن اسکندر بهند صحبت داشته و از وقایع آسیای وسطی یا شمال و شرق ایران، دیگر ذکری نکرده، ولی کنتکورث از قضایائی در موقع بودن اسکندر در سغد و در ولایات همجوار آن سخن رانده، که چنین است و، چون دیگر از وقایع شمال و شرق ایران صحبتی نخواهد بود، روایت کنتکورث را بسان ضمیمه ذکر کرده میگذریم.