بنابراین در ابتداء هیچ نوع حقی برای آنها قائل نبودند، بلکه با اینها دائما جنگ میکردند و هرجا آنها را مییافتند میکشتند، ولی بعدها، که خطر بومیها برای آریانها رفع شد و آریانها کارهای پرزحمت را از قبیل زراعت، تربیت حشم، خدمت در خانوادهها از دوش خود برداشته بانها محوّل کردند، بومیها طرف احتیاج شدید واقع شده دارای حقی گردیدند، مانند حق غلام و کنیز سابقا، که در تحت حمایت اربابها میزیستند. از این زمان اختلاط آریانها با بومیها شروع شد. ترتیب برقرار شدن آریانها در ایران بعضا از داستانهای قدیم ما و تا اندازهای نیز از مقایسۀ طرز مهاجرت و برقرار شدن سایر مردمان هند و اروپائی در ممالک مفتوحه استنباط شده. آریانها به ایران برای تاختوتاز نیامده بودند، بلکه میخواستند در این مملکت برقرار شوند و با این مقصود میبایست اراضی را از بومیها انتزاع کنند. برای رسیدن بمقصود بهرجا که وارد میشدند، پس از جنگ با بومیها، قلعهای بنا میکردند. درون قلعه را بدو قسمت تقسیم کرده قسمتی را بمساکن خانوادهها تخصیص میدادند و قسمت دیگر را به حشم. در این محوّطه شبها آتشی با دو مقصود روشن میکردند: اولا برای اینکه خانوادهها از آن سهمی برند و دیگر از این جهت، که اگر بومیها شبیخون زدند، پاسبانان آتش را تیزتر کنند، تا مردان قلعه برای جنگ بیرون آمده دشمن را از اطراف قلعه برانند[۱]. بعدها این قلعهها مبدل به دهات و شهرها شد[۲].
مذهب آریانها و اخلاق آنها
راجع بمذهب آریانهای ایرانی باید در نظر داشت، که مدتها مذهب آنها با مذهب هندیها یکی بود، چنانکه بزبان واحدی هم تکلم میکردند، ولی در قرون بعد جدائی مذهبی بین آنها روی داد. کی این جدائی روی داده، محققا معلوم نیست، ولی از کتیبهای، که در بوغاز (گیی) در آسیای صغیر بدست آمده و تاریخ آن تقریبا از ۱۳۵۰ ق. م است، استنباط میشود، که در این زمان جدائی هنوز روی نداده بود، چه نجبای میتانی، که