کارهای بزرگی نکرد. آرّیان این قضیّه را هم باختصار برگزار کرده و گوید، معلوم نیست که اسکندر او را شریک فیلوتاس میدانست یا از ترس او را کشت (کتاب ۳، فصل ۹، بند ۲) به عقیدۀ دیودور (کتاب ۱۷، بند ۸۰) خزانههای اسکندر، که در تحت نظر پارمنین در همدان بود، بمبلغ ۱۸۰ هزار تالان[۱] میرسید.
آرّیان بازگوید، که اسکندر بتوسط پولیداماس نامههائی به کلآندر[۲] و سیتاکلس[۳] و مهنیدس[۴] یعنی سردارانی، که در تحت فرماندهی پارمنین در ماد بودند، فرستاد و آنها پارمنین را کشتند. معلوم نیست، که اسکندر از همدستی او با فیلوتاس ظنین بود، یا از انتقام او ترسید. بعد مورّخ مذکور از پارمنین و نفوذ او در قشون اسکندر کلمهای چند گفته به محاکمه سه برادر، یعنی پولهمون، آمینتاس، سیممیآس و تبرئه آنان اشاره کرده.
تقسیم فرماندهی سوارهنظام
چون سوارهنظام عمدهترین قسمت لشکر اسکندر بود و اسکندر بیم داشت از اینکه تمامی این قسمت در تحت فرماندهی یک نفر باشد، آن را بدو قسمت تقسیم کرده اوّلی را به هفستیون[۵] و دوّمی را به کلیتوس[۶] واگذارد.
تشکیل گروهان بیدیسیپلین[۷]
پس از قضایای مذکوره و قتلهائی، که بحکم اسکندر وقوع یافت، نارضامندی در لشکر او پدید آمد. اسکندر برای جلوگیری از سرایت کردن نارضامندی به سایر افراد قشون، لازم دید، که ناراضیها را از دیگران جدا کند و، برای اینکه بداند اینها کیانند و عدّهشان چیست، اعلام کرد، که هرکس از افراد قشون بخواهد به خانوادهاش کاغذ بنویسد، مجاز است و، اگر نامهها را به قاصدین او بدهند، البتّه خواهند رسانید.
سربازها کاغذهائی نوشتند و اسکندر سر نامهها را باز کرده دید، که عدّهای از زحمات سفرهای جنگی نالیده و از اسکندر بد نوشتهاند، ولی اکثر سربازان از قشونکشیهای او ناراضی نیستند و از او تمجید کردهاند. در نتیجه این