غربی صفّه، بنائی است دارای پاسنگهای عظیم، که عظمت آنها با ستونهای اپدانه کاملاً مساوی است. اندکی دورتر بنائی دیده میشود، که دارای ستونهائی کوچک شبیه ستونهای قصر جنوب شرقی است. قدری جلوتر در همین خط پایههای سنگی دیوارهای خارجی یک عمارت و چند آستانۀ در واقع است. سپس چند قطعه از محجّر پلّهکان و سنگهای تراشیدۀ دیگر میآید. اوّل چیزی که بخاطر میرسد، آن تواند بود، که اینجا کارگاهی برای ساختمان صفّه بوده، امّا ملاحظۀ دقیقتری نشان میدهد، که سنگها در جای اصلی خود واقع است. بالاخره نزدیک حدّ نهائی ظاهر شهر، یعنی در جائی که بقایای حصار موجود است، سوّمین دخمۀ سلطنتی کنده شده و آن در سمت جنوبی پوزۀ کوهی است، که محلۀ جنوبی شهر را محدود میدارد. این دخمه بیشکّ دخمۀ داریوش سوّم است، که هنگام فتح اسکندر هنوز به پایان نرسیده بود.
فقط قسمت علیای آن، یعنی صورت شاه، که در مقابل مجمر به نماز ایستاده، تمام شده. باقی سنگستانی بیش نیست، الاّ اینکه حجّاری اینجا، که تقلید دخمههای دیگر است، نمونههائی از انحطاط فن مینماید.
محلّۀ شمالی
در محلّۀ شمالی شهر، از دور، در درهای در دامنۀ کوه، دری از سنگ نمایان است، که بر جرزهای آن صورت دو خادم را کندهاند (چنانکه در روی صفّه کراراً دیده میشود). دیگر در مغرب، غار طبیعی کوچکی در میان کوه موجود است و در عقب آن عدّهای از سنگهای تراشیده و نقش یک آتشدان. در آنجا آثار مجرای آبی نیز، که سابقاً ذکر شد، پدیدار است. این مجری در سنگ کنده شده و از دره پلوار رود در نزدیکی استخر میآید. در وسط محله شمالی بین زاویۀ شمال شرقی صفّه و کوه، در آنجا که دره به جلگه میافتد، تپّه سرخی بارتفاع بالنّسبه بیشتری برپاست. این تلّ از انقاص بنائی تشکیل شده، که از خشت ساخته بودند. بر سطح تپّه شکستههای ستونها، پاسنگها، سرستونهای سنگی، آجرها و، مهمتر از آن همه، سنگهای مصنوعی لعابدار دیده میشود. بالاخره در حدّ غربی محله شمالی شهر، بر سطح خاک کنونی، یک آستانه در و دو جرز و طاق یک درب سنگی وسیع، امّا کوتاه،