تمام قصور کوچک بزرگتر میباشد و این معنی و فزونی اطاقهای کوچک و مجزّا بودن و موقع آن در کنار باغ، این تصوّر را قوّت میدهد، که این قصر از آن ملکه بوده و بحالی، که از ابتدای حریق عظیم افتاده، همچنان در زیر آوار خود مدفون است. پایه دیوارها و پاسنگهای ستونها در بعض جاها روی خاک افتاده، امّا این بقایای حقیر برای رسم نقشۀ آن کافی نیست. از حجاریهای آن، آنچه که دیده میشود، عینا همان حجاریهای تچر است. در اپدانه بزرگ و تچر و هدش، به استثنای بعض نقاط، تمامی زمین اصلی و قدیم صفّه را یک طبقه آوار به ضخامت مختلف پوشیده.
آثاری، که جابجا از اساس قصرها دیده میشود و آستانۀ درها و پاسنگهای مجزّا ثابت میکند، که سابقاً ابنیۀ دیگری، علاوه بر آنچه که تاکنون باقی مانده، روی صفّه وجود داشته. مخصوصا طرف جنوب شرقی، که اکنون بنظر میرسد خالی بوده، در آن زمان میبایست پر از عمارات بوده باشد، زیرا زمین کنونی در این قسمت صفّه سطح طبیعی نیست.
بارو
حصاری در پای کوهستان کشیده شده و این حصار صفّه را از دامنه کوهی، که در آن دو دخمۀ سلطنتی کندهاند، جدا میکرده. حصار خارجی دیگری گرد کوه میگشته. این حصار از زاویۀ شمال شرقی صفّه شروع شده از تمامی تیزههای کوه میگذرد و پس از آن چرخیده و به پائین میل کرده به گوشۀ جنوب شرقی صفّه انتها میباید. فضای بین این دو حصار وسیعتر از خود صفّه میباشد، امّا، چون شیب کوه بسیار تند است، در این فضا بنای زیادی نساختهاند و ظاهراً فقط چند قراولخانه در آنجا بوده. دیواری، که بدو حصار بالائی و پائینی عمود است، دو دخمه را از هم جدا میکند. نزدیک چاهی، که بالاتر ذکر شد، فقط یک در است، که از آن ممکن بوده از صفّه به دخمهها بروند.
دخمهها
دخمۀ جنوبی ظاهراً قدیمتر از دخمه دیگری است. اگرچه ساختمان آن بقدر دخمههای نقش رستم از حیث تمام بودن حیرتانگیز نیست، باز از حیث کار و وسعت اطاق درونی بر دخمۀ شمالی رجحان دارد. هر دو تقلید