دیودور سیسیلی هم گوید، که صنعتگران مصری در پارس و شوش کار میکردند.
نفوذ مصر از تزئینات بالای طاقچهها، درگاهها و پنجرهها هم معلوم است و نیز در مقابری، که داریوش و سایر شاهان هخامنشی در کوه کندهاند، حجّاریهائی در جبهه بنا دیده میشود، که اقتباس از معابد زیرزمینی مصریها است، و لیکن بواسطۀ اختلاف مذهب تصرفاتی از قبیل ساختن آتشکده و فروهر و غیره بعمل آمده. نفوذ یونان را نمیتوان صحیحا معلوم کرد، ولی از قرائن چنین برمیآید، که صنعتگران یونانی نیز در حجاریهای تختجمشید دخالت داشتهاند، مثلا پلین نوشته، که تلفانس[۱] یونانی از شهر افس[۲] (مستعمرۀ یونانی در آسیای صغیر) برای داریوش اوّل و خشیارشا کار کرده. باید این روایت صحیح باشد، زیرا هرچند حجّاریهای برجسته دیواری (بارلیفها) شباهت زیاد به حجاریهای آسوری دارد، ولی در بعض کیفیّات تفاوتهائی است، که تصوّر میکنند از حجاریهای آثار معبد یونانی در افس اقتباس شده، مثلا لباس آسوریها صاف ببدن چسبیده، ولی در حجّاریهای تختجمشید یک نوع چینهائی در لباسها دیده میشود، که نفوذ صنعت معبد مزبور را میرساند. دیگر اینکه کتیبه جدیدی که از داریوش اوّل در شوش یافتهاند این نظر را تأیید میکند، چنانکه بیاید.
پرووشیپیه[۳] عقیده دارند، که نفوذ صنعت یونانی، اگرچه ضعیف است، با وجود این میتوان آن را در پاسنگها و تنۀ ستون و سرستونها و نیز در برش درگاهها تشخیص داد. به هرحال بیتردید میتوان گفت، که اگر هم صنعت یونان نفوذی در معماری تختجمشید داشته، اساسی نبوده، یعنی اساس اقتباساتی است، که از کلده و آسور و مصر شده، ولی استادان یونانی دستی در طرحها و نمونهها برده آن را ظریفتر کردهاند.
گفته شد، که ستونسازی را هخامنشیها از مصریها اقتباس کردهاند، ولی نباید تصوّر کرد، که ستونها در قصور هخامنشی عین ستونهای مصری است،