پرش به محتوا

برگه:Tarikh-e Iran-e Bastan.pdf/۱۵۵۵

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.

بطب و نجوم بود، به یونانی ترجمه شود و پس از آن آن را هم بسوخت و آوستای زمان ساسانیان در قرون بعد از سینه‌ها جمع‌آوری شد، توضیح آنکه پس از آن اختلالی بزرگ در امور دینی ایرانیان مانند امور سیاسی پدید آمد و اوضاع چنین بود، تا اینکه بلاش شاه اشکانی امر به جمع‌آوری آوستا از سینه‌ها و تدوین آن کرد، ولی این کار در زمان اردشیر اوّل بابکان به دستیاری مؤبدی تن سرنام انجام شد. شاپور اوّل ساسانی آنچه را، که بطب و نجوم مربوط بود، از هند و یونان جمع‌آوری کرده باین آوستا بیفزود. بعد در زمان شاپور دوّم ساسانی آذربد پسر مهرسپند ثابت کرد، که این آوستا صحیح است و از این ببعد بحکم شاپور مزبور این آوستا قبول عامه یافت (صحّت کتاب را مؤبد مزبور بدین وسیله ثابت کرد، که فلزّ گداخته روی قلب او ریختند و اثری در وی نکرد).

از این روایت هم معلوم نیست، که محقّقا آوستای اوّلی را گشتاسب نویساند یا دارا پسر دارا، یعنی داریوش سوّم، و گنج شاپیگان کجا بوده و مقصود از بلاش اشکانی کدام بلاش است. از روایت مزبور همین‌قدر برمی‌آید، که آوستائی در زمان گشتاسپ یا دارا-معاصر اسکندر-جمع‌آوری شده بود و در زمان اسکندر از میان رفته و بعد، که خواسته‌اند جمع‌آوری کنند، از سینه‌ها جمع کرده‌اند.

بنا بر آنچه گفته شد اگر باید از مذهب شاهان هخامنشی و ایرانیان این دوره با مدرک صحبت کرد، مقتضی است به اطّلاعاتی اکتفا شود، که از کتیبه‌های شاهان مزبور و نوشته‌های مورّخین معاصر این دوره برمی‌آید و چیزهائی هم، که نویسندگان دورۀ نزدیک‌تر نوشته و ضمناً از کتب مورّخین قبل استفاده کرده‌اند، بر این اطّلاعات افزود. جهت اتّخاذ این ترتیب واضح است: بی‌ملاک و مدرک نمی‌توان نوشته‌های زمانی را شامل ازمنه‌ای کرد، که چندین قرن پیش بوده. پس از این مقدمه بذکر مطلب پرداخته نوشته‌های مورّخین را، چون اطّلاعات مبسوطتری می‌دهد، مقدّم می‌داریم.