اختیارات پادشاهان و امراء محلّی با قوّت یا ضعف مرکز تغییر میکرد، مثلا ضرب سکّۀ طلا از مختصّات مرکز بود و ولات میتوانستند فقط سکّۀ سیمین یا مسین بزنند، ولی پادشاهان قبرس در اواخر دورۀ هخامنشی سکّهای باسم خودشان چاپ میکردند، و حال آنکه مستعمرات یونانی باسم شاه میزدند و فقط حق داشتند، که علامت شهرشان را روی سکّه بنمایند. حکومت پادشاهان و امراء و روحانیّون عالیمقام ارثی بود و اینها ارتباطی بسیار نزدیک با قوم یا ملّت خود داشتند و مردم محل هم آنها را حافظین سنن قدیم خود میدانستند. بنابراین مذهب، زبان، عادات، حقوق مدنی و قضائی و مقادیر مردمان تابع محفوظ بود. در امور مالیاتی پادشاهان محلّی و امراء موافق دستور والی رفتار میکردند. مستعمرات یونانی، چنانکه گذشت، گاهی دارای حکومت ملّی میشدند، ولی غالباً جبابره یونانی رؤساء شهرها بودند. امور عدلیه نیز از صلاحیّت پادشاهان و امراء محلّی بشمار میرفت، به استثنای مواردی، که طرفین دعوا از دو محلّ بودند و هرکدام از آنها استقلال داخلی داشتند. گاهی والی مجبور میشد، که در مورد تعارض حقوق دو شهر آزاد یا امثال آن مجمعی از نمایندگان آنها ترتیب داده مشاجره را رفع کند، چنانکه ارتافرن والی لیدیّه مجمعی از نمایندگان شهرهای آزاد یونانی برای توحید قوانین محلّی در سارد منعقد کرد.
پادشاهان و امراء محلّی حق داشتند با مرکز مراوده و مکاتبه کنند، امراء کیلیکیّه و شهرهای فینیقی و جبابره یونانی در آسیای صغیر میتوانستند قشون یا بحریّهای تشکیل دهند، ولی والی حق داشت، که در هر مورد این قواء را برای انجام مأموریتی احضار کند و در ارگ هر شهر، که بخواهد ساخلو بگذارد.
کوتوال (یا دژبان) را ارگپات میگفتند و این شغلی بود مهمّ، که شاهان هخامنشی باشخاص معتمد تفویض میکردند. کلیۀ قوای پادشاهان و امراء محلّی میبایست در موقع جنگ جزو قوای عمومی دولت گردد. چنانکه بالاتر گفته شد، به ولات هم گاهی اجازه میدادند، که قشونی در محلّ ترتیب بدهند، ولی کلیة