(استعمال لفظ ماد بجای پارس معمول بود، چنانکه در مواردی زیاد هرودوت و دیگران چنین کردهاند و در باب اوّل این کتاب گذشت). امّا راجع بعادات و قوانین ملل تابعه موارد آن پائینتر ذکر شده و بیاید.
در اینجا برای مثل فقط باین نکته اشاره میکنیم، که با وجود اینکه در ایران تاجوتخت موروثی بود و پس از فوت شاه کسی از اولاد ذکور او، یا در صورت فقدان چنین شخصی، یکی از نزدیکترین اقربایش بتخت مینشست، در کاریّه، که تابع ایران بود، تاجوتخت پس از فوت پادشاه به زنش میرسید، نه به پسر یا سایر اقربای ذکور او و هرگاه این ترتیب نقض میشد، ملکه دادخواهی میکرد و ولات موافق عادت ملکه را بر تخت مینشاندند. ثانیا شاه میبایست حکم خود را تغییر ندهد. ثالثا شاه میدانست، که اگر از اختیارات خود سوء استعمال یا استفاده کند، این رفتار برای حیات او خطرناک است. این سه چیز حکومت مطلقۀ شاه را تا حدّی معتدل میکرد. کلیة برای محقّق این نظر حاصل میشود، که ترقی و تعالی یا تنزل و تدنّی ایران بسته بشخص شاه بود: ایران با شاهانی مانند کوروش بزرگ و داریوش رو به اوج میرفت و با شاهانی مانند داریوش دوّم و اردشیر دوّم در انحطاط میافتاد. اگرچه این نکته را نیز باید در نظر داشت، که طبقۀ اشراف، چنانکه از نوشتههای مورّخین یونانی دیده میشود، در زمان کوروش و داریوش اوّل غیر از همان طبقه در زمان شاهان بعد بود و این نکته مسلّم است، که چون این طبقه به آقائی و ثروت رسید، در فراوانی و تجمّلات و تعیّشات بیحدّوحصر غوطهور و بعض صفات ممتازه خود را فاقد شد. در موارد مشکل و غامضی شاه با رجال مهم شور میکرد و گاهی هم از ایالات رجالی احضار میشدند (مقدّمه لشکرکشی خشیارشا به یونان). علاوه بر آن هفت نفر، که هرکدام رئیس یکی از هفت خانواده درجه اوّل پارسی بود، مشاورین شاه محسوب میشدند. اینها را هرودوت قضات شاهی نامیده و عزرا مشیران شاه. ترتیبات درباری را هخامنشیها از دربار ماد اقتباس