چنانکه در صفحۀ ۵۶۹ ذکر شد، اگر نسخۀ مصری کتیبههائی، که در نزدیکی کانال سوئز کشف شده کاملاً سالم مانده بود، از تطبیق اسامی ایالات ایران در آن نسخه با کتیبۀ نقش رستم ممکن بود بعض مجهولات را معلوم کرد، ولی مع التأسف نسخۀ مزبوره آسیب یافته و این کار بدینوسیله ممکن نیست. بنابراین تا اسنادی دیگر کشف نشود، باید گفت، که وضع جغرافیائی چند ایالت ایران هخامنشی هنوز محقّقا معلوم نیست و بسط مقال هم در این باب نتیجه ندارد، زیرا دلائلی اقناعکننده، برای صحّت حدسهای مختلف، بیان نمیشود.
امّا اینکه داریوش قرطاجنه را جزو ممالک تابعه بشمار آورده، جهت آن را باید از اینجا دانست، که قرطاجنه را فینیقیها بنا کرده بودند و چون فینیقیّه، یا مملکت مادری قرطاجنه، از ممالک تابعۀ ایران هخامنشی بود، بالطبع یک نوع تمکینی بر قرطاجنه نسبت به دربار ایران الزام میشد، روایت ژوستن، که در صفحۀ ۶۹۳ گذشت، دلیل این معنی است (تاریخ عمومی، کتاب ۱۹، بند ۱) و دیگر باید در نظر داشت، که منافع قرطاجنه در مغرب برقه با منافع ایران اصطکاک داشت و از این نظر، که تصادمی بین پارسیها و قرطاجنه روی ندهد، اهالی قرطاجنه از دربار ایران ملاحظه داشتند. بالاخره باید بخاطر آورد، که در زمان لشکرکشی خشیارشا بیونان قرطاجنه هم با جزیرۀ سیسیل در جنگ شد، تا نگذارد گلن جبّار آن به کمک یونانیها رود. از تمامی این قرائن چنین بنظر میآید، که قرطاجنه متّحد ایران بوده و در زمان داریوش اوّل بقول ژوستن (همانجا) سه امر او را پذیرفته و مجری داشته: یکی از سه امر مزبور، چنانکه ذکر شد، خودداری از قربانی انسان بود.
راجع باین امر باید توضیح کنیم، که در قرطاجنه مادران مقدّس عادت داشتند برای جلب رضای خدای بزرگشان، موسوم به ملک یا ملخ، اطفالشان را قربان کنند و در این موارد، مادر طفل خود را روی دو دست مجسّمۀ رب النوع مزبور، که بپیش بخطّ افقی دراز بود، گذاشته در زیر آن آتشی روشن میکرد، تا بچه کباب