این برگ نمونهخوانی نشده است.
[۱]بند چهارم
«داریوش شاه میگوید: وقتی که اهورمزد دید، که کار این زمین مختل گشته[۲]، آن را بمن سپرد، مرا شاه کرد. من شاهم، بفضل اهورمزد من آن را بترتیب صحیح درآوردهام. هرآنچه به آنها امر کردم، چنانکه ارادۀ من بود، اجرا شد. اگر تو فکر کنی، چه مختلف الشکل بود، ممالکی که داریوش اداره میکرد، باین صورتها بنگر.[۳] آنها تخت مرا میبرند. از این راه
- ↑ معلوم است، که این جدول در کتیبۀ نقش رستم نیست و اسامی یکی پس از دیگری ذکر شده، ولی برای روشن بودن مطلب چنین بنظر آمد، که تطبیق اسامی قدیمه با اسامی جدیده ممالک لازم است.
- ↑ این عبارت را مختلف ترجمه کردهاند. اپّر فرانسوی تصوّر کرده، که اختلال از اختلاف مذاهب است و اشارۀ داریوش بخرافات مذهبی است، ولی سایرین این عقیده را رد کردهاند. از منابع یونانی هم معلوم است، که داریوش نسبت بمذاهب ملل تابعه نظر تساهل و تسامح داشته. تصوّر میرود، که مقصود داریوش از اختلال همان احوال ممالک ایران پس از فوت کبوجیه بوده، ولی نخواسته از سلف خود بد بگوید.
- ↑ یعنی مجسّمههائی، که تخت داریوش بر آن استوار است.