بلسان کردند و نزد مادرش فرستاد. بعدها بسّوس را دستگیر و چنین مجازات کرد:
چند درخت راست را با زحمت بهم نزدیک داشته هریک از جوارح بسّوس را به درختی بستند و، چون درختان را رها کردند، هریک از درختان عضوی را با خود برد. بعد او گوید، که اسکندر برادر داریوش را، که اکزاترس[۱] نام داشت، از دوستان خود قرار داد.
روایت پلوتارک راجع بقتل بسّوس موافقت با نوشتههای مورّخین دیگر نمیکند و، چنانکه بیاید، بسّوس به باختر رفته خود را اردشیر چهارم نامید و، چون خبر آمدن اسکندر را شنید، به ماوراء جیحون فرار کرد و در آنجا دستگیر شد. بعد اسکندر وقتی که از کنار سیحون برگشت، در باختر مجلسی از ایرانیها بیاراست، تا در باب مجازات قاتل شاه رأی دهند و برحسب رأی مجلس مزبور او را در همدان بدار آویختند. شرح قضایا در جای خود بیاید.
دیودور گوید (کتاب ۱۷، بند ۷۳): «وقتی که اسکندر بسر نعش داریوش رسید، او درگذشته بود. . . . . ولی بعض مورّخین گفتهاند، که او هنوز نفس میکشید و آخرین حرف او این بود، که اسکندر قاتل را مجازات کند». ژوستن گوید (کتاب ۱۱، بند ۱۵): مقدّر بود که داریوش در خاک قومی کشته شود، که روزگار امپراطوری هخامنشی را برای آن قوم ذخیره کرده بود (مقصود دولت بزرگ پارت است، که بعدها تأسیس شد).
تاریخ واقعه
تاریخ کشته شدن داریوش را آرّیان (هکاتومبیان)[۲] ماه مقدونی نوشته که، چون با نوشته دیودور بسنجیم، مطابق تیرماه (ژوئیّه) ۳۳۰ ق. م میشود. محلی که اسکندر در آنجا بسر نعش داریوش رسید، باید جائی باشد بین سمنان و شاهرود. موافق نوشتههای مورّخین قدیم، خصوصا کنتکورث، ظنّ قوی میرود، که این محل در نزدیکی دامغان بوده و داریوش را مقدونیها در طرف جنوب شرقی سفیدکوه، که آبهایش به دهات قومش میرود، یعنی تقریباً در شمال حاجیآباد کنونی، یافتهاند.