پرش به محتوا

برگه:Tarikh-e Iran-e Bastan.pdf/۱۴۰۳

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.

اسکندر مجلس مشورتی آراسته سفرا را پذیرفت و مسنّ‌ترین آنها به اسکندر چنین گفت: «ضرورتی اقتضا نمی‌کند، که داریوش از تو در دفعۀ سوّم تقاضای صلح کند، اعتدال و انصاف تو او را بدین امر داشته: مادر، زن و اطفال او اسیر تو گشتند و داریوش، اگر از این قضیّه متاثر است، فقط از این جهت است، که خود را در میان آنها نمی‌بیند. چنانکه پدری نسبت بشرف اولاد خود علاقه‌مند است، تو آنها را ملکه می‌خوانی و به آنها اجازه می‌دهی، که لوازم اقبال سابقشان را حفظ کنند.

من در روی تو همان چیز بینم، که در روی داریوش می‌دیدم، زمانی که ما از او مفارقت می‌جستیم، و حال آنکه او برای زنش گریه می‌کند و تو برای دشمنی.

اگر مراسم دفن تو را از این کار بازنداشته بود، تو حالا در میدان جنگ بودی.

پس جای تعجب نیست، اگر داریوش از کسی که نسبت به او حسّیّات دوستانه می‌پرورد، تقاضای صلح می‌کند. مردمانی، که در میان آنها کینه نیست، چرا باید جنگ کنند؟ سابقاً داریوش حدّ مملکت تو را رود هالیس، که سرحدّ لیدیّه است، معیّن می‌کرد، اکنون به تو تمام ممالکی را، که بین هلّس‌پونت و فرات است، بعنوان جهیز دختر خود می‌دهد. اخس پسر شاه در اختیار تو است، او را مانند گروی برای انجام امر صلح نگاه دار (اگر این روایت صحیح باشد، دلالت می‌کند بر اینکه اسم پسر داریوش سوّم اخس بوده) مادر و دختر او را رد کن و در عوض، سی هزار تالان[۱] طلا از داریوش بپذیر. اگر من اطّلاع از انصاف و عدالت تو نداشتم، نمی‌گفتم، که این موقعی است، که تو نه فقط صلح کنی، بل آن را مغتنم بشماری. نگاه کن به ممالکی، که در عقب تو است و بنظر آر ممالکی را، که در پیش داری. دولت بزرگ چیزی است خطرناک، زیرا نگاهداشتن چیزی، که در میان دو بازو نمی‌گنجد مشکل است. آیا نمی‌بینی، که اداره کردن کشتیهای بزرگ محال است؟ اگر داریوش این همه ممالک را گم کرد، شاید از همین جهت باشد، که دولتی که


  1. راجع بمبلغ، کنت‌کورث یقیناً اشتباه کرده، زیرا سی هزار تالان طلا به پول امروزی تقریباً یک میلیارد و ۶۶۸ میلیون فرنک طلا یا ۸ میلیارد و ۲۴۰ میلیون ریال می‌شود. دیودور سه هزار تالان نقره نوشته و این روایت صحیح است.