متوفی بعنوان هدیه دریافت میکند. زن میتواند اموالش را خودش اداره کند، اجاره بدهد، جهیز خود را پس بگیرد، مال خود را ببخشد، تجارت کند، کسبی پیش گیرد، در زمرۀ روحانیین درآید. زنان بیوه و دختران مستقلا محاکمه میکنند، زنهای شوهردار بتوسط شوهرانشان. از آنچه گفته شد، قوانین حموربی نسبت بزن از قوانین رومی خیلی مساعدتر و حقوق زنها موافق آن بیشتر بوده. زن پس از مرگ شوهر خود میتواند بدیگری شوهر کند و اگر اولاد او مانع شوند، محکمه دخالت کرده اجازه میدهد. هرگاه اولاد زن از شوهر اوّلی صغیر باشند، محکمه قیم معین کرده و صورتی از ترکه ترتیب داده به شوهر دوّم میسپارد، بیاینکه او حق فروش داشته باشد. اولاد از هر مادری که باشند، در بردن ارث مساویاند، ولی پدر میتواند وصیت کند، که مال غیر منقول را به پسر محبوب او بدهند. اولاد جهیز مادرشان را بالسویه تقسیم میکنند، ولی مادر میتواند هدیهای را، که از شوهر خود دریافت کرده، به یکی از اولاد خود بدهد. دخترانی، که جهیز گرفتهاند، از ارث محرومند، ولی آنهائی که جهیز ندارند، در بردن ارث با پسران مساویاند. برادران ورّاث خواهرانند، ولی پدر میتواند در حیات خود قسمتی را از مال خود به دختران بدهد، با این شرط که آنها بهر کس که خواهند بموجب وصیت واگذارند. در این موارد برادران بمال خواهران حقی ندارند. پسرانی که از زنان غیر عقدی متولد شدهاند و بعد پدرشان آنها را به اولادی شناخته، با اولادی که از زنان عقدی تولد یافتهاند مساوی ارث میبرند، ولی اینها مزایائی دارند. پسرانی که به اولادی شناخته نشدهاند فقط آزاد میشوند. دختری، که از زن غیر عقدی است، از برادران خود جهیز میگیرد.
از حقوق تملک دیده میشود که بابلیها به خوبی تفاوت مالکیت را از تصرف میفهمیدند و معاملات گوناگون، حتی معاملات بیع شرطی رواج داشته. از اینجا محققین استنباط میکنند، که پایۀ قوانین حموربی بر قوانینی بوده، که در مدت هزاران سال نشو و نما میکرده. طلبکار میتواند حبس بده کار را در صورت عدم تأدیۀ قرض بخواهد، ولی، اگر بدهکار از بدرفتاری طلبکار بمیرد، دائن مسئول است (برخلاف قوانین الواح دوازدهگانۀ روم، که طلبکار میتوانست بدهکار را در صورت عدم تأدیۀ