پرش به محتوا

برگه:Tarikh-e Iran-e Bastan.pdf/۱۳۶۹

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.

گشتند، صور هم تمکین کرد، ولی نخواست جزو دولت مقدونیّه گردد، توضیح آنکه می‌خواست مانند شهر متّحدی بشمار آید. شهر مزبور با این مقصود رسولانی نزد اسکندر با هدایائی، که از جمله تاجی از زر بود، فرستاد و آذوقۀ وافر به قشون اسکندر داد. پادشاه مقدونی رسولان را خوب پذیرفت و ضمناً به آنها گفت، که می‌خواهد برای هراکل[۱] رب النوع صور قربانی کند، زیرا او نژاد خود را از این رب النوع می‌داند و غیب‌گوئی به او توصیه کرده، که چنین کند. سفرای صور گفتند، که این رب النوع در بیرون شهر معبدی دارد و اسکندر می‌تواند در آنجا مراسم قربانی را با طنطنه بعمل آرد. آرّیان گوید (کتاب ۲، فصل ۷، بند ۲): معبد هراکل صور یکی از قدیم‌ترین معابد بود و هراکل صور غیر از هراکل آرگیانی (یونانی) است، بعد مورّخ مزبور افزوده، که صوریها به اسکندر جواب دادند: بیک نفر یونانی یا مقدونی اجازه نخواهند داد به شهرشان داخل شود. اسکندر بر اثر این جواب در خشم شده چنین گفت: «شما بموقع خود می‌نازید و قشون برّی مرا حقیر می‌شمارید، ولی بزودی خواهید دانست، که شما جزو قاره‌اید. بشما اعلام می‌کنم، که اگر قشون مرا بشهر راه ندهید، با یورش آن را خواهم گرفت». وقتی که رسولان با این اظهارات اسکندر برمی‌گشتند، بعض طرفداران اسکندر به آنها توصیه کردند، که صور هم مانند سایر شهرهای فینیقیّه دروازه‌های خود را بروی قشون اسکندر باز کند، ولی اهالی صور این پند را نپذیرفته آمادۀ جنگ شدند. بقول آرّیان صوریها این جواب را مناسب اوضاع آن‌روز دانستند، زیرا نتیجۀ قطعی قشون‌کشی اسکندر به آسیا معلوم نبود.

محاصرۀ صور

محاصرۀ صور و جنگ اهالی آن با اسکندر هفت ماه بطول انجامید و صوریها مقاومتی کردند، که تاریخ کمتر نظایر آن را بخاطر دارد. بنابراین مقتضی است نبرد این پهلوان نامی آن زمان را با فاتح دنیای آن‌روز مفصّل‌تر شرح دهیم، تا یک‌بار دیگر روشن باشد، که اتّحاد و اتفاق


  1. Heracles (Hercule).