پرش به محتوا

برگه:Tarikh-e Iran-e Bastan.pdf/۱۳۳۸

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.

پلوتارک گوید (اسکندر، بند ۲۶) چون شاه با کمال بی‌طاقتی اصرار داشت زودتر به اسکندر برسد، و با این مقصود می‌خواست از دربندها بگذرد، آمین‌تاس مقدونی، که بواسطۀ خصومت با اسکندر فرار کرده به دربار ایران آمده بود، به داریوش گفت: شتاب مکن و در همین‌جا بمان، تا در دشت وسیع و باز با اسکندر جنگ کنی، زیرا عدّۀ مقدونیها بمراتب از عدّۀ سپاه تو کمتر است و می‌توانی پشت سر آنها را بگیری. داریوش جواب داد «می‌ترسم، که اسکندر فرار کند» و آمین‌تاس در جواب گفت: «شاها، او کسی نیست، که فرار کند. مطمئن باش، که به جنگ تو خواهد آمد و شاید الآن در حرکت است». داریوش را این سخن مطمئن نکرد و او اردوی خود را حرکت داده بطرف کیلیکیّه رفت.

رسیدن یونانی‌ها باردوی داریوش

بالاتر گفته شد، که پس از مرگ مم‌نن داریوش تیمودس پسر من‌تور را فرمانده یونانی‌های اجیر کرد. پس از آن او این سپاهیان را، که تماماً جوان بودند، از فرناباذ تحویل گرفته بطرف اردوی داریوش رهسپار گردید و بدان ملحق شد تمام یونانی‌ها عقیده داشتند، که داریوش عقب نشسته در جلگه‌های بین النهرین با اسکندر مصاف دهد، تا از عدّۀ کثیر قشون خود بتواند استفاده کند و، اگر این رأی را نپسندد، لااقل تمام قوای خود را بکار نبرد، زیرا عاقلانه نیست، که در یک جنگ تمام قوای مملکت را بخطر اندازد. داریوش با این رأی چندان مخالف نبود، ولی درباریان و سرداران او با رأی مزبور سخت مخالفت کرده گفتند، که یونانیهای اجیر می‌خواهند خیانت کنند و قسمتی را از مملکت، که به حفاظت آنها واگذار می‌شود، به اسکندر تحویل دهند. بنابراین لازم است، که تمام قشون داریوش یونانی‌ها را احاطه کرده از دم شمشیر بگذراند، تا خائنین بمجازات برسند.

داریوش گفت: «من هرگز چنین خیانتی نکنم. اینها به امید قول من بدین‌جا آمده‌اند و، اگر من چنین کنم، دیگر کی بقول من اعتماد خواهد کرد؟و شایسته نیست، کسی را از جهت عقیده‌ای، که دارد، نابود ساخت. شما همه‌روزه دور من جمع