داد، چنانکه از طرف غرب تا شامات و از سمت شمال تا اینطرف کوههای زاگرس، یا کرمانشاه امروزی امتداد مییافت. یکی از کارهای پادشاه مزبور این است، که بحکم او کلیۀ نوشتههائی که راجع بمذهب و قوانین و سحر و غیره بود، بزبان سامی ترجمه و در معبد ارخ ضبط شد. از این نوشتهها بحکم (آسوربانیپال)[۱] پادشاه آسور در قرن هفتم ق. م سوادی برداشتند و بدین نحو مضامین این نوشتهها و کتابها برای قرون بعد محفوظ ماند. سارگن با عیلام جنگ کرد، و لیکن معلوم نیست که عیلام در این زمان جزء اکد گردیده باشد. همینقدر محقق است، که اکدیها مملکت عیلام را غارت و محصول مزارع آنها را لگدکوب کردند. شاید عیلام در این زمان باجی به اکدیها میداده. بعد از سارگن فتوحات اکدیها ادامه یافت، چنانکه ستلی[۲] که دمرگان یافته، نشان میدهد که نرامسین[۳]، یکی از پادشاهان اکد، در بلوک لولوبی فتوحاتی کرده (این بلوک بین بغداد و کرمانشاهان کنونی واقع بود).
ستل مذکور بنام نرامسین معروف است و به خوبی مینماید، که در لشکر پادشاه مزبور یک عده سپاهیان حبشی بودهاند[۴]. کتیبههائی، که نیز در این بلوک یافتهاند، فتوحات پادشاه دیگر اکد را (موسوم به آنوبانی)[۵] نشان میدهد. در این تاختوتاز اکدیها بصفحات مجاور شکی نیست، که مقصد عمده عیلام بوده و این مملکت باجگزار اکدیها گردیده. پس از چندی سلسلۀ دیگر سامی در اکد برقرار شد و پایتخت آن در ارخ بود. در زمان این سلسله مردمی، موسوم به گوتیها[۶] که از نژاد سامی بشمار میرفتند و در مشرق زهاب دولتی تشکیل کرده بودند، به اکد هجوم آورده در اینجا و در صفحات شمالی و جنوبی بابل استیلا یافتند و عیلام هم تابع آنها گردید.
قوّت یافتن سومر
در ۲۵۰۰ ق. م سومر باز رونقی از نو گرفت و شهر (لاکاش) پایتخت پادشاه بزرگی گودآ[۷] نام گردید. این پادشاه آنزان را[۸] مطیع کرده به دادگری و عدالت پرداخت و معابد و ابنیه جدید ساخته