حیرت است، که با داشتن چنین بحریّه و سوارهنظام زبده، ایرانیها هیچگونه ممانعتی از عبور اسکندر به آسیا نکردند و باین عذر متعذّر شدند، که «دیر رسیدهاند».
تسخیر هالیکارناس
اسکندر، پس از آنکه به کارهای خود تمشیت داد، گرفتن پونت[۱] را به سرداران خود محول و خود به کاریّه رهسپار شد. کرسی این ولایت را، چنانکه بالاتر کراراً گفتهایم، هالیکارناس مینامیدند و علاوه بر موقع طبیعی، که باعث استحکام آن بود، این شهر دو ارگ محکم داشت.
بنابراین و نیز از این جهت، که داریوش ممنن را والی تمام صفحات دریائی کرده و تمام بحریّۀ ایران را باختیار او گذاشته بود و او با جدّی حیرتآور تدارکات دفاعیّه میدید، اهالی کارناس حاضر نگشتند، به اسکندر تسلیم شوند. ممنن سرداری بود قابل و سائسی ماهر، اوضاع را روشن میدید و قضایا را خوب میسنجید ولی چون یونانی بود و وقتی در دربار مقدونی مانند میهمانی میزیست، دربار ایران نسبت به او سوء ظن داشت، که مبادا به ایرانیها خیانت کند. ممنن، وقتی که این نکته را حسّ کرد، زن و اطفال خود را به دربار ایران فرستاد، ظاهرا باین بهانه، که اینها در نزد او امنیّت ندارند، ولی باطناً برای اینکه گروی به دربار داده نگرانیهای آن را رفع کرده باشد. پس از آن داریوش او را والی صفحات دریائی آسیای صغیر کرد و تمام بحریّه را باختیار او گذاشت. امّا اسکندر شهرهای یونانی را، که بین میلت و هالیکارناس بود تصرّف کرد و در همه جا سیاست دیرین خود را بکار برد، توضیح آنکه به شهرهای مزبور اعلام کرد، که آزادی و امتیازات خود را دارا باشند و حتّی گفت، که برای این کار به آسیا آمده است. در این وقت ادا ملکۀ سابق کاریّه، که بدست پکسودار[۲] از تخت محروم شده بود، نزد اسکندر آمده درخواست کرد، که مجدّدا بتخت برگردد و اسکندر، چون میخواست پادشاهان و امراء آسیای صغیر را، که دستنشاندۀ ایران بودند، رو به خود کند، با او همراهی کرد و وعده داد پس از تسخیر هالیکارناس ادا را بتخت کاریّه بنشاند (برای فهم