پرش به محتوا

برگه:Tarikh-e Iran-e Bastan.pdf/۱۳۰۱

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.

بجای حکومت عدّۀ قلیل برقرار کند، زیرا حسّ کرد، که طرفداران حکومت مردم طرفدار او نیز می‌باشند و حکومت قلیل را ایرانی‌ها برای جلوگیری از اثر این نوع حسّیّات برقرار کرده بودند. در افس، چنانکه بالاتر گفته شد، معبدی بود، که از عجایب هفتگانۀ عالم قدیم بشمار می‌رفت و هرسترات[۱] دیوانه برای جاویدان کردن اسم خود آن را آتش زده بود، اسکندر قرار داد، که مالیات شهر افس خرج تعمیر این معبد گردد و مصونیّت بستی‌های این معبد دیان را، چنانکه از قدیم بود، شناخت. راجع باین معبد بی‌موقع نیست گفته شود، که چون اسکندر در ایران فتوحات دیگر کرد و خزانه‌های معمور داریوش بدست او افتاد، به اهالی افس نوشت: «حاضرم آنچه را، که برای مرمّت معبد خرج شده، به اهالی پس بدهم و باقی مخارج را هم بعهده می‌گیرم، باین شرط، که در کتیبۀ معبد بنویسند، آن را اسکندر ساخته». اهالی افس می‌خواستند این شرف برای خود آنها ذخیره شود، ولی، چون اسکندر پس از فتوحاتش دیگر پادشاه سابق مقدونیّه نبود و از هر جواب منفی خشمناک می‌گردید، می‌ترسیدند جواب ردّ بدهند، بالاخره پس از اندیشۀ زیاد متّفق شدند، جوابی بدهند ملق‌آمیز، که اسکندر را خوش آید (او در این وقت چاپلوسی را بسیار می‌پسندید) و ضمناً پیشنهادش هم ردّ شده باشد. بنابراین جواب دادند: «چون اسکندر خدا است، شایسته نیست خدائی برای خدائی معبد بسازد». نوشته‌اند، که مخارج تعمیر معبد گزاف بوده، زیرا فقط یک پردۀ نقّاشی آن، که بقلم استاد معروف آن زمان آپلّ[۲] یونانی ساخته می‌شد، می‌بایست به بیست تالان طلا[۳] تمام شود. پردۀ مزبور اسکندر را می‌نمود، که ایستاده و برق را بدست دارد (چنانکه بالاتر گفته شده، به عقیدۀ یونانیها بدست داشتن برق از خصایص خدای بزرگ آنان بود). راجع باین نقّاش معروف کنت‌کورث گوید: اسکندر زمانی، که در افس بود، به‌کارگاه او می‌رفت و بقدری با او دوست شده بود، که چون فهمید، این استاد عاشق پانکاستا[۴] یکی از زنان غیر عقدی اسکندر است، با وجود


  1. Herostrate.
  2. Apelle.
  3. تالان طلای آتّیک معادل پنجاه و پنج‌هزار و ششصد فرنک طلا بود.
  4. Pancasta.