عقب نشست، شهرها و دهات را آتش زد و آنچه آذوقه در سر راه اسکندر است معدوم کرد، تا او نتواند بدرون قارّه داخل شود و از طرف دیگر جنگ را باید به اروپا برده قشون برّی و بحری ایران را در مقدونیّه بکار انداخت. ممنن برای تأیید عقیدۀ خود میگفت، که مقدونیها بیش از یک ماه آذوقه و پول ندارند. وقتی که دیدند که آذوقه نیست و ما تمامی آنچه را، که بکار آنها میآمد، با خود برده یا معدوم کردهایم، چاره جز عقبنشینی ندارند، ولی اگر جنگ کنیم از دو حال خارج نیست. هرگاه مغلوب شدیم، که تمام صفحات دریائی بدست اسکندر خواهد افتاد و، اگر غالب آمدیم، بیش از آنچه داریم نخواهیم داشت. امّا برای جنگ وضع دشمن بمراتب بهتر از ما است، زیرا اوّلا سپاهیان مقدونی بواسطۀ ورزیدگی از ما قویتراند، ثانیا خود پادشاه مقدونی در رأس آنها است، و حال آنکه داریوش اینجا نیست و شکّی نیست، که در حضور پادشاه سپاهیان بیشتر فداکاری میکنند.
بالاخره این اصل مسلّم است، که جنگ در مملکت دیگری بهتر از جنگ در مملکت خودی است و بنابراین وضع ما در مملکت مقدونی بهتر از وضع کنونی ما خواهد بود. سرداران ایرانی رأی ممنن را نپسندیده چنین گفتند: این نقشه برای ممنن خوب است، زیرا جنگ بطول میانجامد و او بیشتر پول و عطایا از شاه خواهد گرفت، ولی برای ایرانیان این نوع جنگ شرمآور است، زیرا در این صورت ما باید مردمانی را، که نگاهداری آنان بر عهدۀ ما است، به خودشان واگذاریم و این خیانتی است، که جواب آن را در پیشگاه شاه نتوانیم داد، زیرا خود شاه نقشۀ جنگ را طور دیگر ریخته. یکی از جهات ردّ شدن عقیدۀ ممنن این بود، که آرسیت والی فریگیّه گفت، من اجازه نمیدهم، حتّی یک کلبه را در ایالت من بسوزانید (آرّیان، کتاب ۱، فصل ۴، بند ۲-دیودور، کتاب ۱۷، بند ۱۸-کنتکورث کتاب ۲، بند ۴). آرّیان سرداران ایرانی را چنین نامیده: آرسامس[۱]- رامیترس[۲]- پتن[۳]- نیفرات[۴]- سپیتریدات[۵]. عقیدۀ سرداران ایرانی، که عقبنشینی