و اساس رفتار خود را بیان کنم و از برای من محقّق است، که چیزی مانند تأخیر مخالف نقشۀ من نیست. پس از اینکه ما سکوت و آرامش در اطراف مقدونیّه برقرار کرده آتش غوغا و شورش را در یونان خاموش کردیم، آیا سزاوار است، که بگذاریم قشون شجاع ورزیدۀ ما در راحتی و بیکاری صفات جنگی خود را از دست داده سست شود؟آیا مناسبتر نیست، که این سپاه جنگی و جنگجو را به آسیا بریم و غنائمی، که از صفحات پرثروت آن و ترکۀ پارسی بتصرّف او خواهد آمد، پاداش مشقّات و مرارتهائی باشد، که این قشون دلیر در زمان پدرم و از چندی قبل در تحت فرماندهی من متحمّل شده؟سلطنت داریوش جدید است، قتل باگواس، یعنی شخصی، که داریوش را بتخت ارتقا داد، اطرافیان او را از او ظنین خواهد کرد و در نتیجۀ این اقدام او را شقی و حقناشناس خواهند دانست و شما میدانید، که شقاوت و حقناشناسی چه کینههائی در دلها تولید و اشخاص را دلسرد و حتّی یاغی میکند. آیا سزاوار است، که ما در انتظار باشیم، تا اساس شاهی داریوش محکم گردد و او بسر فرصت نظمی بامور ایران داده آنگاه جنگ را به خانۀ ما آرد.
سرعت عمل هزاران مزیّت دارد، که اگر تأخیر کنیم، تمام این مزایا از آن دشمن ما خواهد بود. در این نوع کارها اثرات اوّلیّه مهم است و این اثرات مساعد با طرفی است، که حمله میکند، زیرا مردم سعی دارند همیشه مورد عنایت اقویا گردند و شکّی نیست، که در افکار عامه قوی طرفی است، که حمله میکند، نه طرفی که بدفاع میپردازد. دیگر اینکه تأخیر در اجرای نقشه و ماندن در مقدونیّه بنام من سکته وارد خواهد کرد. آیا مجلس شورای آمفیکتیونها مرا برای آن سپهسالار کلّ یونان کرد، که در مقدونیّه نشسته بعیش و عشرت بپردازم و توهین و هتاکیهائی را، که سابقاً و لاحقا بیونان کردهاند، در طاق نسیان بگذارم و در ازای آزارهائی، که دربارۀ یونانیها روا داشتهاند، از خارجیهای گستاخ و متکبّر حساب نخواهم. آیا لازم است راجع به یونانیهائی، که در آسیا سکنی دارند و در تحت حکومت جور و ستم پارسی میباشند سخن برانم. در این باب اکتفا میکنم بهمین یک نکته، که آنها همینکه لوای ما را بینند، در تحت