پرش به محتوا

برگه:Tarikh-e Iran-e Bastan.pdf/۱۲۶۹

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.

آرکادی بود، حرکت قشون را بتأخیر می‌انداخت، تا تبی‌ها در موقع سخت‌تری واقع شده بیشتر پول بدهند. توضیح آنکه او ده تالان می‌خواست و تبی‌ها نمی‌توانستند این مبلغ را بپردازند. از طرف دیگر، کسانی که در یونان از طرفداران مقدونیّه بودند، سردار مزبور را به مسامحه و مماطله تشویق و به او وعده‌هائی می‌کردند. در این احوال باز دموستن پولی به پلوپونسی‌ها غیر از آرکادیها داد، تا به کمک تبی‌ها حرکت کنند و بر اثر این اقدام دموستن بازگفتند، که شاه ایران سیصد تالان به دموستن داده، تا اشکالاتی در یونان برای اسکندر تولید کند.

همین‌که اسکندر از قیام تبی‌ها آگاه شد، از شهر پلّیئون بسرعت بطرف یونان حرکت کرده پس از هفت روز بشهر پلّن[۱] واقع در تسّالی رسید. از آنجا پس از شش روز وارد ب‌اسی گردید و بلا درنگ خود را بیک فرسنگی تب رسانید.

تبی‌ها، که بواسطۀ بی‌احتیاطیشان از حرکت اسکندر بی‌خبر بوده گمان می‌کردند، که او در ماوراء ترموپیل است، از بودن اسکندر در یک فرسنگی تب غرق حیرت شدند و در ابتدا پنداشتند، این شخص یکی از سرداران پادشاه مقدونی می‌باشد، که اسکندر نام دارد و پسر اروپ[۲] است، نه خود پادشاه مزبور. اسکندر به دروازۀ تب، که در سر راه آتن بود نزدیک شد، ولی نخواست فوراً جنگ کند، زیرا امیدوار بود، که تبی‌ها پشیمان شده پوزش خواهند خواست، ولی تبی‌ها جمع شده تصمیم کردند، که تا آخرین نفس بجنگند، و حال آنکه می‌دانستند، که برتری با قشون اسکندر است، زیرا سپاه او مرکب بود از سی هزار پیاده و سه هزار سوار، که تماماً ورزیده بودند و اسکندر این عدّه را برای حمله به ایران حاضر کرده با کمال بی‌طاقتی منتظر بود، که در یونان آرامشی برقرار گردد، تا بتواند به آسیا برود. سپاه تبی از ده‌هزار نفر تجاوز نمی‌کرد و این عدّه را هم مردم شهر آماده کرده بودند، زیرا اوّلا آتنی‌ها جز فرستادن اسلحه کمکی نکردند و لاسدمونیها در ایستم منتظر بودند، که ببینند عاقبت کار چه می‌شود. اسکندر با وجود فزونی قوّۀ خود، چون می‌خواست بکار یونان زودتر خاتمه دهد، جارچیانی فرستاد، جار زنند، که


  1. Pellene.
  2. Erope.