نوشتهاند، نفوذ زیاد داشت و در مدّت ۱۲ سال مالیه آتن را به خوبی اداره کرده بود.
دیودور گوید (کتاب ۱۶، بند ۸۸): او در مجلس محاکمه خطاب به سردار مزبور کرده چنین گفت: «لیسیکلس، شما در جنگی، که از هموطنان ما هزار مرد کشته شدند و دو هزار نفر اسیر گردیدند، فرمانده قشون بودید. بر اثر این جنگ ستون فتح به شرمساری شهر ما بلند شد و تمامی یونان طوق بندگی بگردن انداخت.
همهٔ این بلیّات در زمان فرماندهی تو روی داد و با وجود این تو، که رسوائی و افتضاح وطنت را در شخص خود مجسّم کردهای، جسارت داری زنده بمانی، روا داری روشنائی آفتاب را بنگری و بمیدان عمومی (یعنی مجمع ملّی) درآئی» (۳۳۸ ق. م).
نتیجهٔ جدال خرونه
پس از این فتح مقاومت یونانیها درهم شکست و فیلیپ در واقع امر پادشاه مقدونیّه و تمام یونان گردید، یا چنانکه دیودور گوید، امپراطوری یونان را تشکیل کرد. از این زمان او در یونان بشدّت انتشار داد، که میخواهد با ایرانیان جنگ کند و از کارهائی، که آنها نسبت به معابد یونانی در ازمنهٔ گذشته کردهاند، انتقام بکشد. این شایعه او را در نزد یونانیها محبوب القلوب ساخت. برای اجرای خیالات خود فیلیپ لازم میدید، که از پشت سر خود، یعنی یونان، مطمئن گردد و با این نظر سعی میکرد دل یونانیها را برباید. بنابراین به هرکس روی خوش و ملایمت نشان میداد، با پول تمام متنفّذین را میخرید و شعراء و ادباء یونانی را همواره به دربار خود میطلبید. بعد او به شهرهای یونانی اعلام کرد، که لازم است راجع بمنافع عمومی خود با او داخل مذاکره گردند. برای محلّ اجتماع نمایندگان یونانی کرنت[۱] انتخاب شد و در اینجا فیلیپ لزوم جنگ را با ایران پیشنهاد کرده خواست، که او را به سپهسالاری کلّ یونان انتخاب کنند، تا او تدارک جنگ را دیده به آسیا برود. اگرچه باطناً بعض یونانیها مانند آتنیها باین امر راضی نبودند، ولی بالاخره، چون کاری از آنها ساخته نبود، ظاهراً همه راضی شدند و او را به سپهسالاری برگزیده اختیارات غیر محدود به او دادند.
- ↑ Corinthe.