نیل گردد. از تمام این دهنهها محکمتر دهنهٔ پلوزیوم بود، زیرا چون نکتانب حدس میزد، که ایرانیها از این دهنه حمله خواهند کرد، مخصوصا در استحکام آن بیشتر توجه کرده، خندقهائی در ساحل نیل کنده و سدهائی در کنار آن بسته بود و از این جهت آب نیل راهها را در زیر خود داشت. فرناباذ، چون دهنهٔ پلوزیوم را چنین محکم و مدافعین آن را قوی دید، یقین کرد، که از این راه نمیتوان داخل مصر شد و راه دریا را پیش گرفته متوجه دهنهٔ دیگری، موسوم به مندسیائی[۱]، گردید. فرناباذ و ایفیکرات با کشتیهائی، که سه هزار سپاهی داشت، به قلعهای، که در این دهنه ساخته بودند، حمله بردند. مصریها با عدهٔ مساوی بدفاع قلعه شتافتند و جنگ در گرفت. در این حال کشتیهای دیگر ایران نیز فرصت یافتند، که وارد جنگ شوند و در نتیجه مصریها، که از هر طرف احاطه شده بودند، شکست خورده و تلفات و اسرای بسیار داده به مندس[۲] پناه بردند. سپاهیان ایفیکرات آنها را تعقیب کرده با مصریها در یک وقت داخل این قلعه شدند و آن را از بیخ و بن خراب کرده ساخلو و اهالی آن را از دم شمشیر گذراندند. بعد ایفیکرات، چون بتوسط اسرای مصری آگاه شده بود، که منفیس ساخلو ندارد، باین عقیده شد، که باید فوراً به پایتخت مصر حمله برد، قبل از اینکه قوای تمام مملکت به کمک آن رسیده باشد. فرناباذ بعکس عقیده داشت، که باید منتظر ورود سفائن دیگر ایران بود، تا با اطمینان قلب به چنین کار مهمّی اقدام شود. ایفیکرات گفت، برای من همین سپاهیان من کافی است و با آن منفیس را تسخیر میکنم. این جرئت و جسارت سردار یونانی باعث سوء ظنّ فرناباذ گردید و تصوّر کرد، که ایفیکرات میخواهد منفیس را برای خودش تسخیر کند و راضی به اجرای پیشنهاد او نگردید.
در این حال سردار یونانی رو به آسمان کرده گفت: «تو شاهدی، که اگر این سفر جنگی بینتیجه بماند، تقصیر من نیست» پس از آن این اختلاف کدورتی بین سپهسالار قشون ایران و سردار یونانیهای اجیر تولید کرد و نتایجی، که از بهرهمندی