کشتیها فرار کرده ببندر کنید رفتند. پس از آن فرناباذ و کنن به شهرهائی، که در ساحل دریا بود درآمده هارمستها، یعنی حکّام لاسدمونی، را از آنجا راندند و به اهالی اعلام کردند، که ارک یا قلعهای بر ضدّ آنها نخواهند ساخت و اهالی آزادند، که موافق قوانین و عادات خودشان رفتار کنند. کزنفون گوید (تاریخ یونان، کتاب ۴، فصل ۸) این رفتار معتدل بواسطهٔ مشورتی بود، که فرناباذ و کنن باهم کرده بودند. سپس فرناباذ به افس رفت و کنن را با چهل کشتی به سستس[۱] فرستاد، زیرا این شهر و نیز آبیدوس[۲] هنوز طرفدار لاسدمونیها بودند. در ابتداء فرناباذ با آنها اتمام حجّت کرد، که اگر مطیع ایران نشوند، جنگ خواهد کرد و، چون آنها جواب منفی دادند، به کنن گفت هر دو شهر را از دریا محاصره کند و خودش داخل خاک آبیدوس شده آن را غارت کرد. چون محاصره بطول انجامید، سردار مزبور مراجعت کرده و کنن را فرستاد، تا برای جنگی، که در پیش داشت، از شهرهای هلّسپونت هر قدر بتواند کشتی بگیرد.
اردشیر جنگ را بیونان میبرد
پس از بهرهمندی مذکور در آسیای صغیر و آبهای مجاور آن، دربار ایران برای تضعیف اسپارت و کشیدن انتقام از لاسدمونیها به فرناباذ امر کرد باتّفاق کنن جنگ را به لاسدمون ببرد و او در بهار سال ۳۹۳ ق. م با کنن و بحریّهٔ عظیمی بطرف جزیرهٔ ملس[۳] حرکت کرده از آنجا بطرف لاسدمون راند (کزنفون، تاریخ یونان، کتاب ۴، فصل ۸) و همینکه وارد فر[۴] شد، به تلافی غارتها و خرابیهائی که لاسدمونیها در آسیای صغیر کرده بودند، لاکونی[۵] و مسّنی[۶]، یعنی دو ولایت شبه جزیرهٔ پلوپونس را، غارت کرد. بعد، چون در این سواحل بندری نبود و فرناباذ بیم قحطی را داشت، از اینجا ناگهان ببندر فنیکنت[۷] که در جزیرهٔ سیتر[۸] واقع بود، رفت. اهالی از ترس یورش سپاهیان ایران عهد متارکه با سردار ایران بسته و سنگرهای خود را از دست داده به لاکونی رفتند و فرناباذ استحکامات این