پرش به محتوا

برگه:Tarikh-e Iran-e Bastan.pdf/۱۱۴۲

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.

پیغام تیسافرن متوحّش شدند، ولی آژزیلاس جواب داد، از اینکه تو نقض قول کرده خدایان را دشمنان خود و دوستان یونانیها ساخته‌ای مشعوفم (کزنفون، همان‌جا) و پس از آن داخل فریگیّه شد و، چون اهالی این ولایت چنین انتظاری نداشتند، سردار لاسدمونی پیش رفته شهرهائی را، که در سر راه او بود، تصرّف کرد و غنائم زیاد برگرفت. سپس سردار لاسدمونی چند روز راه پیمود و در مقابل خود قوّه‌ای ندید، ولی وقتی که به داس‌سیلیوم[۱] نزدیک شد، سوارهای او بالای تپه‌ای رفتند، تا وسعت این صفحه را مشاهده کنند و در این حال به سوارهای فرناباذ، که از طرف دیگر به تپهٔ مزبور صعود می‌کردند، برخوردند. ایرانیها در تحت فرماندهی راثین[۲] و باژه[۳] بودند و، از آنجا که فاصلهٔ دو قشون بیش از چهارصد پا نبود، طرفین ایستادند و جنگ شروع شد. چون زوبین‌های ایرانی بهتر از زوبین‌های یونانی بود، در نتیجه زوبین‌های یونانی خرد گشت، عدّه‌ای از یونانیها کشته شد و باقی فرار کردند، ولی بزودی کمکی به آنها رسید و برگشته قوای پارسی را عقب راندند، بی‌اینکه موفّق شده باشند یک نفر را هم بکشند. در بهار آینده آژزیلاس قوای خود را جمع کرده انتشار داد، که بطرف لیدیّه خواهد رفت.

تیسافرن باور نکرد و پنداشت، که سردار لاسدمونی می‌خواهد او را فریب داده ناگهان بر او بتازد و مقصد اصلی او کاریّه است. این بود، که پیاده‌نظام خود را بطرف کاریّه برد و سواره‌نظام او در جلگهٔ مآندر[۴] توقّف کرد. امّا آژزیلاس، چنانکه گفته بود، به لیدیّه رفت و داخل این مملکت شده آذوقهٔ زیاد برگرفت.

با وجود این پارسیها چند نفر یونانی را، که برای تحصیل علوفه دور شده بودند، کشتند و آژزیلاس، چون از قضیّه مطّلع شد، سواره‌نظام خود را به کمک یونانی‌ها فرستاد. پارسی‌ها، چون سوارهای یونانی را دیدند، جمع شده برای جنگ حاضر گشتند و سردار یونانی، همین‌که دید پیاده‌نظام ایران هنوز نرسیده، مهلت به پارسیها نداده با تمام قوای خود به سوارهای ایرانی حمله کرد. اینها در ابتداء پا فشردند،


  1. Dascylium.
  2. Rhathine.
  3. Bagee.
  4. Meandre.