پرش به محتوا

برگه:Tarikh-e Iran-e Bastan.pdf/۱۱۳۵

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.

اجازه گرفت به خانه‌اش برود و قراولان شاهی او را گرفته موافق قوانین پارسی، که برای زهردهندگان مقرّر است با زجر کشتند، یعنی سرش را روی سنگ پهنی گذارده با سنگی دیگر چندان کوبیدند، تا خرد شد و صورتش مسطّح گردید. چنین است عقیدهٔ دی‌نن، ولی کتزیاس گوید، که ژی‌ژیس آلت اجرای قصد پروشات نبود و فقط برخلاف میل خود از قضیّه اطّلاع داشت. به هرحال شاه به مادرش چیزی نگفت و نسبت به او کاری نکرد، جز اینکه او را از خود دور داشت.

پروشات بابل را برای محلّ اقامت خود برگزید و در این موقع شاه به ملکه گفت، مادامی‌که او در این شهر خواهد بود، پا بدان شهر نخواهد نهاد. بعد پروشات ببابل رفت و چندی در آنجا بماند، ولی او کسی نبود، که دور از دربار راحت بنشیند و طولی نکشید، که شاه با او آشتی کرده به دربار احضارش کرد. گویند، اردشیر عقل و هوش این زن را همواره می‌ستود و عقیده داشت، که مادرش برای رتق و فتق امور دولتی خلق شده. پروشات پس از مراجعت در هر چیز موافق میل شاه رفتار کرد، تا دوباره نزد او مقرّب گردید و بنفوذ سابق خود برگشت. از اشخاصی، که بر ضدّ کوروش بودند، فقط تیسافرن والی پیر لیدیّه باقی مانده بود. این زن بدسائس و حیل بکشتن او هم موفّق شد (چنانکه بیاید). بعد چون دیگر رقیبی نداشت، که در سر او با اردشیر ستیزه کند، با شاه گرم گرفت و مورد اعتماد کامل او گردید و چندان در مزاج اردشیر نفوذ یافت، که هرچه می‌خواست، شاه می‌پذیرفت.

ملکهٔ پیر هم چنان رفتار می‌کرد، که شاه می‌پنداشت، مادرش جز اجرای میل او منظوری ندارد. از جمله قضیّه‌ایست، که ذکر می‌کنیم:

زواج اردشیر با آتس‌سا

اردشیر دختری داشت، که یونانی‌ها اسم او را آتس‌سا ضبط کرده‌اند. شاه عاشق او شد و می‌خواست او را ازدواج کند، ولی از پروشات ملاحظه می‌کرد، اگرچه بعضی نوشته‌اند، که در نهان با او مراوده داشت. به هرحال، همین‌که ملکه قضیّه را دریافت، به آتس‌سا بیش از سابق نزدیک شده محبت ورزید و در نزد اردشیر همواره