میگستراند. ما هم نباید انتظاری از او داشته باشیم، چه ما همان کسانی هستیم، که میخواستیم او را از تخت شاهی پائین آورده بندهاش کنیم و حتّی، اگر میتوانستیم، او را بکشیم. همهٔ صاحبمنصبان پروکسن حرفهای او را تصدیق کردند و فقط یک نفر آپولّونیدس[۱] نام گفت، باید راهی پیدا کرد و با شاه کنار آمد. در ازای این پیشنهاد، کزنفون و دیگران بر او تاخته بیرونش کردند و بعد شبانه تمام صاحبمنصبان جمع شده قرار دادند، که بیدرنگ سردار و سرکردگانی بجای آنهائی که گرفتار شدهاند، انتخاب کنند، تا نظم و اطاعت نظامی قشون مختلّ نشود و از جمله کزنفون بجای پروکسن انتخاب شد.
نطق صاحبمنصبان یونانی
همینکه سپیدهٔ صبح دمید، صاحبمنصبانی، که تازه انتخاب شده بودند، در مرکز اردو جمع شده سپاهیان یونانی را جمع کردند و هرکدام از سه نفر رئیس، یعنی خیریسف و کلانر و کزنفون برخاسته نطقهای مهیّج خطاب به سربازان کردند. مضمون نطقها این بود: پارسیها و آرییه ما را فریب دادند و، با وجود معاهده و قسمهای شداد، نقض قول و عهد کردند. دیگر اطمینانی به آنها نیست و ما باید سعی کنیم، که مقاومت کرده فاتح شویم و، اگر هم فاتح نشدیم، تماما بمیریم، زیرا اگر بدست دشمن افتیم، باز باید بمیریم، ولی با شکنجه و زجرهائی، که خدایان نصیب دشمنان ما هم نکند. کزنفون برای تحریک سربازان یونانی جنگهای خشیارشا را با یونان و رشادت یونانیها را بخاطر آنها آورد و سپس از جنگ کونّاکسا و فتح یونانیها نسبت به میسرهٔ قشون اردشیر سخن رانده گفت، مزایای دشمن بر ما فقط از این است، که ما سوارهنظام دشمن را نداریم، ولی هیچ شنیده نشده است، که کسی در جنگ از گزیدن اسب یا لگد زدنش مرده باشد. بالاخره اهمیت در مردی است، که بر روی اسب نشسته و، چون او بر اسب قرار گرفته و ما بر زمین استواریم، باز شجاعت ما کار خود را خواهد کرد. امّا این نکته، که تیسافرن با ما نخواهد بود، نباید باعث دغدغهٔ شما گردد، زیرا نبودن چنین شخصی، که همواره
- ↑ Apollonides.