پرش به محتوا

برگه:Tarikh-e Iran-e Bastan.pdf/۱۰۷۴

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.

این هدایا چقدر قیمت دارد؟خواجه گفت: مهرداد، من رشگ به تو نمی‌برم، ولی چون بمثل معروف یونانی حقیقت در شراب است، این کار بزرگ، که تو انجام داده‌ای، آیا جز این است، که جل اسبی را برای شاه آورده‌ای؟وقتی که خواجه چنین می‌گفت، بر حقیقت امر آگاه بود، ولی چون سبک‌مغزی مهرداد را می‌دانست، می‌خواست او را در این موقع، که قادر بحفظ زبان خود نبود، بحرف بیاورد. مهرداد جواب داد: شما در باب جل اسب یا چیزهای بی‌معنی دیگر هرچه می‌خواهید بگوئید، ولی من اعلام می‌کنم، که کوروش از این دست هلاک شد و بدست خود اشاره کرد. من مانند ارته‌گرس ضربتی، که بیهوده یا بی‌اثر باشد، وارد نکردم، من به شقیقهٔ او نزدیک چشمش زدم و، چون سرش را شکافتم، او به زمین افتاد و از این زخم درگذشت. مدعوین، چون این حرف مهرداد را شنیدند، دانستند، چه عاقبتی در پیش دارد و چشمانشان را به زیر افکندند.

در این حال میزبان چنین گفت: مهرداد، بهتر است بخوریم، بیاشامیم، دها (ژنی) شاه را تصدیق کنیم و این سخنان را، که گفتن آن بما نمی‌رسد، بیک سو نهیم. پس از آن خواجه، همین‌که از سر میز برخاست، نزد پروشات رفته گفته‌های مهرداد را به او رسانید و ملکه آن را بشاه گفت. اردشیر در خشم شد، چه می‌خواست، که تمام مردم غیر یونانی و یونانی یقین داشته باشند، که او در گیرودار زخمی از ضربت کوروش برداشت، ولی در ازای آن ضربتی به برادرش زد، که او از آن درگذشت. بنابراین بر اثر خشم، مهرداد را به مرگی که پر از زجر و عذاب بود محکوم کرد و مهرداد در مدت ۱۷ روز جان کند تا بمرد (پلوتارک کیفیّات مرگ مهرداد را نوشته، ولی چون عملیّات جلاّد نفرت‌انگیز است، از شرح آن قلم بازداشتیم. م.). پروشات پس از اینکه انتقام خود را از شخص کاریانی و مهرداد کشید، به مسابات خواجه، که سر و دست کوروش را بریده بود، پرداخت، ولی چون این خواجه بهانه‌ای بدست ملکه نمی‌داد، بالاخره او بدین وسیله متشبّث شد. پروشات بازی طاس را خوب می‌دانست و قبل از جنگ با