دور رفته بودند، حوالی غروب به اردوی خود برگشته دیدهاند، که قشون اردشیر، پس از غلبه بر قلب قشون کوروش، به اردوگاه قشون کوروش ریخته و آن را غارت کرده.
روایت کتزیاس و دینن
کیفیّاتی، که مورّخین دیگر یونانی ذکر کردهاند، چنین است: سپاهیان کوروش میپنداشتهاند، که اردشیر حمله نخواهد کرد و با نظر حقارت به دشمن خود مینگریستند، ولی وقتی که خبر رسید، که اردشیر با سپاه زیاد قصد کوروش را کرده و نیز چون لشکر اردشیر در رسید و دیدند، که سپاهیان او با قدمهای محکم پیش میآیند، در ابتداء خود را باختند و یونانیها نخواستند از ساحل فرات در نزدیکی دهی موسوم به کونّاکسا حرکت کنند، باین بهانه، که چون سپاه طرف از حیث عدّه زیاد است احتمال قوی میرود، که محصور شوند. در این احوال کوروش مجبور شد، کاری بکند که دل سپاهش قوی گردد و، برخلاف عقیدهٔ سردار یونانی، در صف پیش جای گرفته با سپاهیان اسپارتی خود داخل کارزار شد. وقتی که دو سپاه بهم افتادند، ارتهگرس[۱] رئیس کادوسیها به کوروش برخورد و بقول پلوتارک به او چنین گفت: (اردشیر، بند ۱۰): «ای ظالمتر و دیوانهترین مرد، که نام کوروش-بهترین نام پارسی-را لکهدار کردهای، برای چه سفر شومی این یونانیهای پست را به خدمت خود درآوردهای؟ برای اینکه ثروت پارسیها را غارت کنند و کسی را، که آقا و برادر تو است، بکشی، و حال آنکه او بیک میلیون مرد، که از تو رشیدتراند، فرمان میدهد.
در حال به تو این نکته مسلّم خواهد شد، چه قبل از اینکه روی شاه را ببینی، سرت بباد فنا خواهد رفت» این بگفت و زوبینی بطرف کوروش پرتاب کرد، که به سینهٔ او آمد، ولی بواسطهٔ خوبی جوشن کوروش اثر نکرد و فقط او را تکان داد.
پس از آن ارتهگرس، چون اسب خود را برگردانید، کوروش پیکانی بطرف او انداخت، که بگردن او آمد. بیشتر مورّخین عقیده دارند، که او بدست کوروش کشته شده.
بعد پلوتارک در باب کشته شدن کوروش چنین گوید (اردشیر، بند ۱۰) چون کزنفون
- ↑ Artagerse.