یونانیها آن را تا دهی، که در آن تپهای بود، تعقیب کردند و روی تپه قشون شاهی جبهه را تغییر داد. اردشیر در اینجا پیادهنظام نداشت، ولی روی تپه بقدری سوار بود، که یونانیها نتوانستند بدانند، اینجا چه میشود، ولی همینقدر ملتفت شدند، که بیرق شاه عقابی است از طلا، که بالهای خود را گشوده و بر نوک نیزهای قرار گرفته. (این دفعهٔ دوّم است، که منبع یونانی کیفیّت بیرق سلطنتی ایران را توصیف میکند و معلوم میشود، که در این زمان علامت سلطنت عقابی بوده با بالهای گشاده ۱). وقتی، که یونانیها بطرف تپه پیش رفتند، سوارهنظام دستهدسته از تپه باطراف رفت و تپه بکلّی از سپاهیان خالی گردید. کلآرخ صاحبمنصبی فرستاد برود و در این محلّها تحقیقاتی کرده راپورت خود را بدهد. این صاحبمنصب برگشت و گفت قشون شاهی فرار میکند. آفتاب در شرف غروب کردن بود و یونانیهای مسلّح در پای تپه توقّف کرده تعجّب داشتند از اینکه، چرا نه خود کوروش دیده میشود و نه از طرف او کسی میآید، زیرا یونانیها از کشته شدن او خبر نداشتند و تصوّر میکردند، که او مشغول تعقیب دشمن است.
بعد آنها مشورت کردند، که بار و بنه را بدینجا آرند یا به اردو برگردند. رأی به برگشتن به اردو شد و، وقتی که وارد اردو شدند، دیدند قسمت اعظم اسبهای آنها و تمام آذوقه، آرد و شرابی، که کوروش ذخیره کرده بود، تا در موقع ضرورت به یونانیها بدهد، غارت شده» .
این است آنچه کزنفون راجع به جنگ کونّاکسا نوشته و، اگرچه کیفیّات جنگ تا اندازهای درهم و برهم است، باز رویهمرفته این معنی را میبخشد، که جناح چپ قشون اردشیر از حملهٔ یونانیها یا جناح راست قشون کوروش عقب نشسته و یونانیها آن را تعقیب کردهاند، ولی قلب قشون اردشیر بواسطه کشته شدن کوروش فائق آمده و پس از آن قشون ایرانی کوروش، که در جناح چپ و در تحت فرماندهی آری به ایرانی بوده، جنگ را بیهوده دانسته و عقب نشسته و، چهار فرسنگ دورتر از دشت نبرد اردو زده. بعد یونانیها، که در تعقیب میسرهٔ قشون اردشیر خیلی