برگه:Tarikh-e-Sistan Bahar.pdf/۲۵

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی نشده است.
–کد–

۲- ضمایر و جمعها


در ضمایر و جمعها هم اختصاصاتی در کتاب هست که تا حتی تازگی دارد. منجمله گاهی ضمیر جمع را مفرد آورده است مثال: «همه پیلان ابرهه را سجده کردی و آن یک پیل نکردی» ص ۵۵ - ونیز «نامه کرد که مردی کاری فرست با سپاهی که خوارج اینجا بسیار گشت» ص ۱۱۳. و «چیزهایی کرد که مردمان بخندیدی» ص ۲۶۹.

و گاه ضمیر نکره را معرفه آورده چون: «نادان مردمان اویست که دوستی بروی افتعال کند» ص ۱۰۶

و گاه در مورد غیر ذوی‌العقول ضمیر ذوی‌العقول آورده مانند: «و بدان کوشک شد که او را همی بنا کردند و بر بام او شد و شراب خورد» ص ۱۴۶.

وگاد بجای ضمیر متکلم وحده در افعال انشائی یا مطیعی ضمیر مفرد مغایب آورده است و این مکرر است چون: «و سلطان محمود سبکتگین اندر مجلس خویش این حکایت از امیر طاهر بوعلی بر گرفتی و گفتی مرا بایستی که او را زنده بدیدی» (ص ۳۳۳) دیگر : «و همه روز ما کان متأسف بود که [کاشکی] من طاهر را بدیدی تا خدمتی کردمی» ۳۳۱

و گاه بجای ضمیر متکلم مع الغیر ضمیر مفرد مغایب آورده چون: «گفت همه نعمتی مارا هست اما بایستی که امیر جعفر را بدیدی، ص ۳۱۶ و این نوع ضمایر درینگتاب مکرر آمده است.

و گاه در جمله از ضمیر غایب یکمرتبه بضمیر متکلم وحده یا مع الغیر یا بالعکس التفات مینماید چون: «حسین دانست و مردمان شارستان که باوی طاقت نداریم صلح پیش گرفت» ص ۳۳۹ و: «عمرو از هری مال و مردمان میفرستاد و خجستانی را هیچ خبر نبود چون دانست خجستانی که شهر نتوانم گشاد کسهاء خویش را بویرانی نواحی فرمان داد» ص ۲۳۷ و این طریقه جز در متون پهاوی و ترجمه بلعمی جای دیگر بنظر حقیر نرسیده است، منجمله در کارنامه اردشیر بابکان گوید: «اردوان دانست که کنیزک من با اردشیر گریخت و رفت» کارنامه طبع طهران ص ۱۹ فقره ۳.