پرش به محتوا

برگه:Tarikh-byhghy.pdf/۵۴

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.
۳۸
تاریخ بیهقی

سپاه سالار را و سرهنگان را بنواخت و نیکوئی گفت و از آن بالا فرود آمد.[۱]

و دیگر روز[۲] برنشست و قصد شهر کرد و مسافت سه فرسنگ بود، میان دو نماز حرکت کرده بود و بخوابگاه آمد،[۳] و در شهر نشابور بس کی نمانده بود که همه بخدمت استقبال یا نظاره آمده بودند و دعا میکردند، و قرآن خوانان قرآن همی خواندند. امیر رضی الله عنه هر کس را از اعیان نیکوئیها میگفت خاصه قاضی امام صاعد را که استادش بود، و مردمان بدین ملک تشنه بودند، روزی بود که کس مانند آن روز یاد نداشت. و چون بکرانهٔ شهر رسید فرمود تا قوم را بازگردانیدند و پس سوی باغ شادیاخ کشید و بسعادت فرود آمد دهم شعبان این سال و بناهای شادیاخ را بفرشهای گوناگون بیاراسته بودند هم از آنِ وزیر حسنک، ازان فرشها که حسنک ساخته بود از جهة ان بناها، که مانند ان کس یاد نداشت، و کسانی که آنرا دیده بودند در اینجا نبشتم تا مرا گواهی دهند.

دیگر روز در صفۀ تاج که در میان باغ است بر تخت نشست و بار داد ، بار دادنی[۴] سخت بشکوه و بسیار غلام ایستاده از کران صفه تادور جای، و سپاه‌داران و مرتبه‌داران بیشمار تا در باغ، وبر صحرا بسیار سوار ایستاده، و اولیا و حشم بیامدند برسم خدمت و بنشستند و بایستادند،[۵] غازی سپاه سالار را فرمود تا بنشاندند، و قضاة و فقها و علما درآمدند و فصلها گفتند در تهنیت و تعزیت و امیر رضی الله عنه را بستودند. و آن اقبال که بر قاضی صاعد


  1. مو براند و بخیمه فرود آمد فا از آن بالا بر فرود آمد (تراشیدگی دارد).
  2. یب و دیکرره.
  3. مو و بخوابگاه آمد و در شهر نشابور بود پس کس نمانده بود که همه با خدمت استقبال بنظاره آمده بودند الخ یب و بخوابگاه آمد در شهر نشابور بس کس نمانده بود که همه بخدمت استقبال یا نظاره آمده بودند الخفا و بخوابگاه آمد در شهر نشابور بس کس نمانده بود که همه با خدمت استقبال با نظاره آمده بودند الخ شاید لفظ «در شهر نشابور» در اصل عبارت مکرر بوده است چنین: و بخوابگاه آمد در شهر نشابور، و در شهر نشابور بس کس نمانده بود الخ
  4. مفعول مطلق است که درین سبک معمول بوده است
  5. یعنی برحسب مراتب جمعی نشستند که حق نشستن داشتند و برخی بایستادند.