مقدمه مصحح
در جزء چند کتاب معدودی که از نثر فارسی پیش از مغول مانده است یکی کتاب حاضر یعنی تاریخ خواجه ابوالفضل بیهقی است که از شاهکارهای ادب فارسی بشمار میرود این کتاب از جهت موضوع نمونه یی از تاریخ نویسی خوب و از حیث انشا مثالی از بلاغت زبان ماست
بیهقی موجد فن تاریخ نیست ، پیش از او بزبان فارسی تاریخها نوشتهاند ولی در همه مورخین قدیم ما شاید هیچکس بقدر بیهقی معنی تاریخ را درست نفهمیده و شرایط و آداب تاریخ نویسی استشعار نداشتهاست ابداعی که بیهقی درین فن آورده حتی در نظر خود او بی سابقه بودهاست خود او میگوید: «در دیگر تواریخ چنین طول و عرض نیست که احوال را آسانتر گرفتهاند وشمه یی بیش یاد نکردهاند اما چون من اینکار را پیش گرفتم میخواهم که داد این تاریخ را بتمامی بدهم و گرد زوایا و خبایا برگردم تا هیچ از احوال پوشیده نماند». در طنز بتواریخ قدیم مینویسد: «اگر چه این اقاصیص از تاریخ دور است چه در تواریخ چنان میخوانند که فلان پادشاه فلان سالار را بفلان جنگ فرستاد و فلان روز جنگ یا صلح کردند و این آنرا بزد و برین بگذشتند اما من آنچه واجب است بجای آرم» این واجب چه بودهاست؟ نوشتن تاریخی زنده و حساس برای آیندگان زیرا بیهقی بقول خود تاریخ را برای آیندگان مینوشته و بخوبی متوجه بوده است که آیندگان تاریخ زنده و حساس میخواهند، این است سرّ این تفصیلپردازیهای دلاویز و چهرهسازی های زیبا که مایهٔ امتیاز این کتاب شدهاست.
دو شرط عمدهٔ مورخ صداقت و اطلاع است که بیهقی - شاید بیش از خوانندگان خود ـ متوجه اهمیت آن بودهاست و بدین جهت در هر فرصتی خاطر خوانندگان را از راستگویی و حقیقت دوستی و همچنین از احاطه و اطلاع خود بر اخبار اطمینان میدهد چنانکه خوانندگان در تضاعیف کتاب ملاحظه میکنند و مخصوصاً در خطبه باب خوارزم (در آخر کتاب) که مورخ در آنجا روش خود را در انتقاد مدارک و اسناد بشرح ذکر کرده و نموداری از طرز فکر دقیق خود را نشان داده است مندرجات کتاب بیهقی یا از مشهودات خود اوست که در طی روزگار با دقت تمام تعلیق میکرده یا اطلاعاتی است