برگه:Tarikh-byhghy.pdf/۳۹

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.
۲۳
خلعت دادن باعیان ری

امروز بنده و فرمان بردارند آن روز بنده‌تر و فرمان بردارتر باشیم، که این نعمت بزرگ را که یافته‌ایم تا جان در ماست زود زود از دست ندهیم. و اگر امروز که نشاط رفتن کرده است تازیانهٔ اینجا بیای کند[۱] او را فرمان‌بردار باشیم، سخن ما این است که بگفتیم. و خطیب روی بقوم کرد و گفت این فصل که من گفتم سخن شما هست؟ همگان گفتند هست بلکه زیاده ازینیم در بندگی.

طاهر گفت جزاکم الله خیراً، سخن نیکو گفتید و حق بزرگ راعی[۲] بجای آوردید و برخاست نزدیک امیر رفت و این جواب باز گفت. امیر سخت شادمانه شد و گفت ای طاهر چون سعادت آید همه کارها فراخور یکدیگر آید، سخت بخردوار جوابی است و این قوم مستحق همه نیکوئیها هستند بگوی تاقاضی و رئیس و خطیب و نقیب علویان و سالار علویان[۳] و سالار غازیانرا[۴] خلعتها راست کنند هم اکنون از رئیس و نقیب علویان و قاضی زر وازان دیگران زراندود، و بپوشانند و پیش آر تا سخن ما بشنوند، و پس با مرتبه‌داران[۵] از آن سوی شهر گسیل کن شان هرچه نیکوتر.

طاهر برخاست و جانبی بنشست و خازنان را بخواند و خلعتها راست کردند، چون راست شد نزدیک اعیان ری باز آمد و گفت جواب که داده بودید با خداوند بگفتم سخت خوش و پسندیده آمد و اعیان شما را که بر شغل اند خلعتی با نام و سزا فرمود،

مبارک باد، بسم الله بجامه خانه باید رفت تا بمبارکی پوشیده آید. سپاه داران[۶] پنج تن را


  1. از باب مبالغه و بر سبیل تمثیل است
  2. راعی از عنوانهای پادشاهان بوده است رجوع کنید به کتاب التاج ص ٦٧
  3. در اینجا شش نفر میشمارد در صورتیکه چند سطر بعد تصریح دارد که پنج نفر بوده اند ما احتمال میدهیم که کلمه «سالار علویان» زائد و سهو نساخ باشد و گویا همان کلمه سالار غازیان یک وقتی سهواً تکرار شده و بعد بدین صورت در آمده است و مؤید این احتمال آن است که عنوان سالار علویان سابقه ندارد اگر مقصود نقیب است که جزء عده هست این تناقض را نخست مرحوم ادیب متوجه شده و چنین توجیه کرده است که »باید قاضی و رئیس یکنفر باشد یا خطیب و نقیب یکنفر باشد یا سالار علویان و سالار غازیان یکنفر باشد» مقصودش آن است که عبارت صحیح است منتهی دو عنوان بر یک تن منطبق بوده است
  4. غازیان با مطوّعه مردمی بودند که در شهرها داوطلبانه برای جهاد با کفار جمع میشدند و لشکری تشکیل میدادند که سالاری مخصوص داشت این سالار را سالار غازیان یا سالار غازی مینامیدند. این کار مخصوصاً در زمان غزنویها بواسطه لشکرکشیهای هندوستان عنوان داشت. رجوع کنید به کتاب ترکستان استاد بارتلد
  5. مرتبه‌داران ظاهراً قسمی از مأمورین تشریفات بوده‌اند مانند یساول و شاطر و امثال آن
  6. معنی اصطلاحی این کلمه که در چند جای دیگر نیز تکرار خواهد شد بدست نیامد شاید شغلی بوده از قبیل نقیب و امثال آن .