برگه:Tarikh-byhghy.pdf/۱۷

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.
 

(بسم الله الرحمن الرحیم گوینده این داستان ابوالفضل بیهقی دبیر از دیدار خویش چنین گوید که چون سلطان ماضی محمود بن سبکتکین غازی رضی الله عنه در غزنی فرمان یافت [و] ودیعت جان شیرین را بجان آفرین تسلیم نمود پسر بزرگ و ولیعهد وی امیر مسعود در سپاهان بود و بسوی همدان و بغداد حرکت میخواست کردن و از تخت ملک بسیار دور بود، بناء علی هذا امناء و ارکان دولت محمودی از قبیل امیر علی قریب حاجب بزرگ و عضدالدوله امیر ابو یعقوب یوسف بن ناصرالدین سبکتکین برادر سلطان که سپهسالار بود و امیر حسن وزیر مشهور بحسنک وزیر و بونصر مشکان صاحب دیوان رسالت و بوالقاسم کثیر صاحبدیوان عرض و بکتغدی سالار غلامان سرائی و ابوالنجم ایاز و علی دایه خویش سلطان، این جمله با سایر فحول و سترکان بصواب دید یکدیگر دریافت وقت را پسر کهتر سلطان ماضی انار الله برهانه امیر ابو احمد محمد را از گوزگانان که بدار الملک نزدیک بود آورده بجای پدر بزرگوارش بر تخت سلطنت نشانیدند و حاجب بزرگ امیر علی قریب که وجیه ترین امنای دولت بود در پیش کار ایستاده کارهای دولتی را راندن گرفت. و چون امیر مسعود رحمه الله فسخ عزیمت بغداد کرده از سپاهان بری و از ری بنشابور و از نشابور بهرات رسید باز امیر علی بهمداستانی و صلاح دیگر سترکان امیر محمد را در قلعه کوهتیز تکیناباد موقوف نمود و بعذرخواهی آنچه از روی مصلحت رفته بود این عریضه نبشته بصحابت منگیتراک برادر حاجب بزرگ و بوبکر حصیری ندیم سلطان ماضی بدرگاه سلطان شهریار مسعود رضی الله [عنه] انفاذ داشتند)[۱]


  1. این قسمت که میان دو هلال گذاشته شده است در نسخه‌ها محل اختلاف است: در بعضی اصلا نیست مانند نسخه مورلی، و در بعضی دیگر هم که هست باختلاف عبارت است. ازین جهت و هم از جهت سبک انشای آن احتمال میدهیم که این قسمت از بیهقی نباشد و مقدمه باشد که ناسخان برای فهم مطلب افزوده‌اند چون در حقیقت کتاب بی‌ذکر سابقه مطلب آغاز شده است، و لابد این سابقه جزء مجلدات پیش بوده و از میان رفته است. ما در اینجا از سه روایت مختلفی که داشتیم روایت یب را نقل کردیم که هم خوش عبارت‌تر و هم مشروح‌تر از آن دوی دیگر است.