این برگ همسنجی شدهاست.
در سیاهی بود ز زاگ ضرر | عوض زاگ پس زمه بهتر | |||||
آب مازو بجوش و دار نگاه | تا شود نیک صاف و خاطرخواه | |||||
زمهٔ نرم را بدو کن ضم | روشنت گفتم آنچه بُد مبهم | |||||
بعد از آن اندک اندکی میریز | تجربه میکن و بدو مستیز | |||||
تا بوقتی که با قوام آید | در نوشتن دلت بیاساید | |||||
زور بازو ازو دریغ مدار | ورنه میدان که کردهٔ پیکار |
در شناختن کاغذ
کاغذی بهتر از خطایی نیست | گرچه چندانکه آزمایی نیست | |||||
حبّذا کاغذ سمرقندی | مکنش رد اگر خردمندی | |||||
خط بر او صاف و خوب میآید | لیک پاک و سفید میباید | |||||
خواه رسمی و خواه سلطانی | جهد کن تا که خوب بستانی |
در رنگهای کاغذ