بغداد بود پیوستند۱.
اما لشکرستان و دستهای که با او ماندند، ابن مسکویه مینویسد ناصر الدوله همراه عمزاده خود حسین را دوباره به آذربایگان فرستاد که دیسم را از آنجا بیرون رانند. ابن اثیر نیز مینویسد که حسین کاری از پیش نبرده دوباره به موصل بازگشت۲.
گشادن سالار مرزبان آذربایگان را
دیسم چون با سپاه وشمگیر به آذربایگان رسید دوباره سررشته فرمانروایی را به دست گرفته آن سپاه را به ری بازگردانید. مگر برخی از ایشان که مایل برگشتن نشده پیش او بماندند. اما درباره خطبه خواندن به نام وشمگیر و فرستادن صد هزار دینار سالانه به گنجینه او که گفتیم با وشمگیر پیمان بسته بود آگاهی در دست نیست و باید گفت دیسم این پیمانها را به کار نبست. چه وشمگیر در این وقت گرفتار خاندان بویه و سامانیان، و پیوسته با ایشان در کشاکش و زد و خورد بود و چون دیسم ترسی از جانب او نداشت جهتی برای پایبندی بدان پیمانها نبود.
این نیز گفتیم که حسین حمدانی و لشکرستان پسر لشکری که از جانب ناصر الدوله به آذربایگان تاخته بودند دیسم ایشان را بشکست و به موصل بازگشتند.
لیکن کردان در این وقت در آذربایگان فراوان و انبوه و بیشتر سپاهیان و کسان دیسم از آن طایفه بودند. دیسم از چیرگی و گستاخی کردان به ستوه آمد میخواست پشتیبانی به دست آورده گوش ایشان بمالد. گروهی را از دیلمان که یکی از ایشان صعلوک (سالوک) پسر محمد (برادر سالار مرزبان) بود به آذربایگان خوانده پیش خود نگاه داشت. همچنان علی نامی پسر فضل که از سرکردکان بجکم بود و او را از پیش خود بیرون رانده بود با گروهی از جانب موصل پیش دیسم آمدند. دیسم او را بسیار نواخته مال فراوان بخشید و به پشتیبانی او و دیلمان نیرومند گشته چند تن از بزرگان کردان را دستگیر ساخته بند نمود و زمینهای خود از دست ایشان بازگرفت.
________________________________________
(۱) . در پیش گفتهایم که پس از کشته شدن بجکم در سال ۳۲۹ در اواسط دیلمان پیلسوار را به جانشینی او برگزیدند ولی ترکان که دستهای از سپاه بجکم بودند راضی نشده پیلسوار را بکشتند.
(۲) . برای همه این تفصیلها تجارب الامم حوادث سال ۳۲۶ دیده شود ولی باید دانست که اگرچه ابن مسکویه و ابن اثیر همگی این حوادث را در سال مذکور ضبط کردهاند باید گفت که بخشی از آنها از حوادث سال دیگر است چه رخ دادن این همه حوادث در یک سال ممکن نیست.
شهریاران گمنام جلد ۱