فرمانروایی یافته است. ولی نخستین خبری که ازو هست بودن اوست در روئیندژ در سال ۶۱۸. در این سال مغولان در آذربایگان به تاراج پرداخته بودند و از جمله به مراغه تاخته گرد آن شهر فروگرفتند. ابن اثیر در اینجا مینویسد چون خداوند مراغه که زنی بود در روئیندژ نشیمن داشت و آن شهر نگاهبانی نداشت مغولان به آسانی آنجا را بگشاده کشتار و تاراج بیاندازه کردند.
نور الدین محمد نسوی منشی سلطان جلال الدین خوارزمشاه نیز که سرگذشت جلال الدین را در کتاب جداگانه نگاشته در دست یافتن جلال الدین به آذربایگان در سال ۶۲۲ مینویسد که چون سلطان به آذربایگان نزدیک شد نامههایی از مردم مراغه به شرف الملک وزیر سلطان رسید که از تاخت و تاز گرجیان و از ستم زورمندان و از فرمانروایی زنان شکایت نوشته بودند. معلوم است که مقصود از «فرمانروایی زنان» فرمانروایی همان زن نوۀ علاء الدین است۱.
در نتیجه این نامهها سلطان جلال الدین پیش از دیگر شهرها آهنگ مراغه کرده بدانجا دست یافت ولی روئیندژ هنوز تا سالها به دست نواده علاء الدین بود.
به نوشته نسوی این زن، زن اتابک خاموش پسر اتابک از یک نوه ایلدگز بود۲. و چون در سال ۶۲۴ او درگذشت در همان سال شرف الملوک وزیر سلطان سپاهی فرستاد گرد روئیندژ فروگرفتند. مدت محاصره به درازی کشیده سرانجام آن زن راضی شد که زنی شرف الملک را پذیرفته دژ را نیز بدو واگذارد؛ شرف الملک این خواهش را پذیرفته بسیار شادمان بود ولی پیش از آنکه کاری انجام یابد سلطان جلال الدین که در عراق بود به آذربایگان بازگشته بهتر آن دید که داماد این عروسی او خویشتن باشد و کس فرستاده آن زن را به حرمسرای خود آورد. ولی به شرحی که ابن اثیر و نسوی نوشتهاند با این همه روئیندژ به دست جلال الدین نیامد و سونج نامی از ترکمانان بدانجا دست یافت۳.
پس ازین داستان دیگر از احمدیلیان خبری نیست و چون در همان سالها بود که مغولان به سراسر ایران و از جمله به آذربایگان دست یافته بساط خاندانهای
________________________________________
(۱) . سیرة جلال الدین چاپ پاریس دیده شود.
(۲) . نام او قزل ارسلان بود ولی چون کر و لال مادرزاد بود اتابک خاموش نامیده میشد. ما داستان او را در یکی از بخشهای کتاب خواهیم نگاشت.
(۳) . برای این داستانها کتاب نسوی ص ۱۵۷ و تاریخ ابن اثیر، سال ۹۲۷ دیده شود.
شهریاران گمنام جلد ۱