پرش به محتوا

برگه:Shahriyarane Gomnam.pdf/۱۹۲

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی نشده است.

ارومی و بزرگ کردن هذبانی بود. ولی از آغاز کار او و از پدرش ربیب الدوله هیچ‌گونه آگاهی در دست نیست و نتوان دانست که از کدام خاندان بودند و از کی به ارومی دست یافته بودند. همچنین دست یافتن او به برگری که از شهرهای واسپورگان و از آن ارمنیان بوده دانسته نیست در چه زمانی و چسان بوده است. در تاریخهای ارمنی این داستان را مشروحتر از ابن اثیر نگاشته خداوند برگری را «خدریق» می‌نامند و از وهسودان و ابو الهیجاء هرگز نامی در میان نیست و نتوان دانست که این خدریق که بوده است.

در سال حادثه نیز در میانه اختلاف هست. چه ابن اثیر گشادن برگری را به دست رومیان در سال ۴۲۵ هجری و چامچیان آن را در سال ۱۰۳۹ میلادی که مطابق سالهای ۴۳۰-۴۳۱ هجری است می‌نگارد. اما شرح داستان چامچیان در سال ۱۰۳۸، می‌گوید۱:

در این روزها یونانیان یکی را که نیکوغوس قاواسیلاس یا به گفته خود ایشان خریسلیوس نامیده می‌شد بر حکمرانی واسپورگن گمارده بودند. وی آهنگ نواحی دریاچه آختامار (وان) کرده شهر برگری را در نزدیکی ارجیش که از دیرزمانی مسلمانان از دست ارمنیان ربوده بودند بگشاد و امیر شهر را که خدریق نام داشت دستگیر کرده بند نمود و از سپاه خود پاسبان در آنجا برگمارد. پس از چندی یونانیان حکمران دیگری برای واسپورگان بفرستادند. وی این پاسبانان را از برگری برداشته به جای دوری که چراگاه خوب برای اسبان داشت برد. خدریق در بند فرصت یافته کس به نزد فرمانروایان ایرانی در آن نزدیکیها فرستاد و اینان سپاه گرد آورده بر برگری شتافتند و شهر را گرد فروگرفتند و یک سوی بارو را شکافته به شهر درآمدند و بیست و چهار هزار مرد را از ارمنیان و یونانیان کشتار کردند و امیر خدریق را از بند رها ساختند. بزرگی از ارمنیان که گنجی نام داشت این بشنیده همراه پسر خود داجاد با سپاه انبوهی روانه برگری شدند و بدانجا رسیده از شکاف بارو ناگهان به شهر تاخته شمشیر در مسلمانان نهاده کشتار کردند. خدریق با گروهی به ارک بگریختند و از راه نهانی که ارک به بیرون شهر داشت کس پیش امیران مسلمان در آن نزدیکیها فرستاده

________________________________________

(۱) . لاستواچی مورخ معروف نیز این داستان را با اندک تفاوتی نگاشته. ولی چون چامچیان نوشته‌های خود را از روی نگارشهای چندین مورخ می‌نگارد ما نوشته او را درست‌تر دانستیم.

شهریاران گمنام جلد ۱